"درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین میباشد!!"
سوال: 1- امام حسین ع بر سر اینکه چه کسی خلیقه پیامبر ص است، مذاکره کرد؟ 2- یعنی بر سر حق مسلم خود مذاکره کرد؟ 3- امام حسین ع در قبال دادن امتیازاتی، سعی کرد از نظر آب لغو تحریم شود؟ 4- امام حسین ع، دشمنی صریح را کنار گذاشت و به مذاکره روی آورد؟ 5- امام حسین ع با یزید مذاکره کرد؟!!!!! [که ما با آمریکا مذاکره کنیم؟] واقعا؟.....راست می گی آقای روحانی؟!
"اگر اشکال و گناهی بوده به تفرقه دامن نزنیم و از آن بگذریم، چرا که ما تابع همان حسینی هستیم که توبه حر را هم قبول کرد."
سوال: 1- آیا گناهکاران توبه کرده اند؟ 2- آیا توبه پس از هر گناهی را می توان بخشید و از آن «گذشت»؟ 3- آیا معاقبه گناهکاران، موجب دامن زدن به تفرقه می شود؟!
"همه آنها (زنان ایران) طرفدار حجاب هستند."
سوال: 1- آیا بدحجابی و بی حجابی وجود دارد؟ 2- آیا ممکن است طرفدار حجاب، بدحجاب باشد، حتی ساپورت؟ 3- آیا کمی حجاب، فضای جامعه را ملتهب و امنیت اخلاقی را سلب نمی کند؟
"مبادا ... دروغ، تهمت، رشوهخواری و بورسیههای تقلبی منکر پنداشته نشوند و از صبح تا شب فقط یک مسأله و آن هم بدحجابی به عنوان منکر مطلق تلقی گردد."
"مبادا - که البته نخواهد بود - تحت لوای شعار زیبای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ناامنی آغاز شود."
سوال: 1- چه کسی دروغ می گوید و به وعده عمل نمی کند که باید نهی از منکر شود؟ 2- رشوره خواری های کلان به چه معناست؟ 3- بورسیه ها چه ارتباطی با وزیر فتنه گر علوم اسبق دارد؟ 4- آیا نهی از منکر کردن، موجب ناامنی می شود؟ 5- ناامنی برای چه کسانی؟ عاملین منکر؟! 6- آیا بورسیه کلا چیز بدی است؟
این عکس زیر را می گذارم فقط جهت خنده حضار: به جون هر چی مرغه به همین علته. البته با معذرت و پوزش از همه بزرگواران:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
آری...واقعا امروز آسمان در غم فقدان این عالم عالیقدر و مجاهد وارسته حضرت آیت الله مهدوی کنی رضوان الله علیه می گریست. سخت است که پدر نباشد..آن هم پدری که صدها و هزاران نفر مشتاق نصایح اویند.
خاطره ای از شکنجه های او از زبان خود ایشان:
"از جمله شکنجههایی که میکردند و بسیار دردناک و کشنده بود، آویزان کردن از سقف بود. چشمهایم را بسته بودند و از دو دست، از سقف آویزانم کرده بودند. با کابل میزدند و میچرخاندند. خون از پاهایم زیاد آمده بود. گاهی که پاهایم به زمین میرسید، احساس میکردم، زیر پاهایم نرم است و پاهایم، با چیزی نرمی تماس میگیرد. بعدها فهمیدم، آن چیز نرم که پاهایم به آن میخورده، خون بوده که از دیگر شکنجهشدهها آنجا ریخته و روی هم انباشته شده و بسته است.
در حالیکه از سقف آویزان شده بودم و بازجو مرا میچرخاند و میزد، شمارش معکوس میداد و میگفت: «چرا خودت را به کشتن میدهی. بهزودی قلبت را از کار میاندازم. هرچه زودتر اقرار کن و خودت را از این گرفتاری نجات بده.» ولی من در آن حال، این آیه شریفه را میخواندم: «ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین» واقعاً این آیه به من آرامش میداد. به یاد دارم، هنگامی که این آیه شریفه را تلاوت میکردم، فردی بهنام اسدی، که بازجوی من بود، میگفت: «چی چی میگویی؟ ربنا! ربنا!» گفتم: «با خدای خودم هم حق ندارم صحبت کنم؟» این احساس آرامش را هم در سلول وزیر شکنجه داشتم و هم در تبعید. خوشحال بودم از این که برای خدا، سختی میبینم. [در این قسمت بنده یاد دارم که ایشان سر کلاس می گفت: من به شکنجه گر گفتم: تو کار خودت را بکن، من هم کار خودم را می کنم!!-مسلمان88]
به یاد دارم، در همان اوان دستگیری، پاهایم بر اثر شکنجه، به شدت مجروح شده بود و درد میکرد. وارد سلول که شدم، جوانی را دیدم که در سلول نشسته است. او وقتی که حالت مرا دید، این آیه را خواند: «ولا یستخفنک الذین لایوقنون» این آیه، چنان آرامشی در من ایجاد کرد که همه آن دردها را از یاد بردم. البته خود این شخص، حالش خیلی از من وخیمتر بود. از بس که شکنجه شده بود، گوشت ساق هر دو پایش، ریخته بود و به استخوان رسیده بود. از پوست رانش برای ترمیم پوست پاهایش برداشته بودند و به روی و کف پایش وصله کرده بودند. با این حال، از روحیه بسیار بالایی برخوردار بود. البته بچه مسلمانها، نوعاً این چنین روحیهای داشتند. در مقابل، کمونیستها، خیلی ضعیف بودند و نمیتوانستند در برابر شکنجهها تاب بیاورند."
یاد استاد عزیز و پدر گرامی مان همیشه بخیر و راهش پر رهرو باد. همیشه دوست داشتم زمان مرگ، ایشان بر بنده نماز بخوانند. چون نماز میت که می خواندند، حقیقتا احساس می کردم همه چیز همزبان با ایشان نماز می خواند. در آخر از خداوند می خواهیم: عفوک عفوک عفوک...
خیلی جالبه آقا! آمریکا دیروز با تجهیز و تقویت داعش می خواست به جمهوری اسلامی ضربه بزند و امروز با ضربه به داعش!
این جمله که یک تحلیل خیلی زیبا در مورد ائتلاف گرگ ها برای حمله به لاشخور است (!) به چه معناست؟ به این معناست که: داعش را خود آمریکا و اسرائیل با هم، ساختندش، تجهیز و تقویتش کردند، پول دادند و سلاح...که این کرم ناچیز تبدیل به یک مار وحشی زنگی شود و به جان ایران بیفتد. خب...چه اتفاقی افتاد؟ کرم تبدیل به مار شد، اما دیدند دارد به جان خودشان می افتد! دیدند هر روز دارد آمریکا را تهدید می کند که ما کاخ سفید را هم می گیریم و حکومتمان را توسعه می دهیم و فلان و بهمان می کنیم....القصه لرزه به اندام آمریکاییها افتاد...شروع کردند این طرف و آنطرف به جلسه گرفتن، کنفرانس و نشست برگزارکردن با کشورها که بیایید دست به یکی کنیم داعش را نابود کنیم!! این یک خطری شده است. بهانه شان هم سربریدن خبرنگار و فعال حقوق بشر آمریکایی در سوریه بود!
اما پس پرده این مبارزه نمایشی با تروریسم، هدف مهم تری وجود داشت. آن هدف این بود که مار داعش عصبانی بشود و با آمریکا اعلام دشمنی کند و نیش بجنباند...که اکنون کلیپ ضدآمریکایی هم ساخته اند این حیوانات! وقتی اعلام دشمنی کرد، در واقع در این دشمنی با ایران متحد گردد و در هدف، همجهت شوند. ایران هم به کمک داعش بیاید و علیه این ائتلاف ضربه ای بزند. آن وقت ایران هم می شود حامی تروریسم واقعی و بهانه ای دست آقایان که یک جنگ بزرگ علیه ایران راه بیندازند! یا اینکه ایران با این ائتلاف همکاری می کند که این وسط نقش محوری آمریکا و کدخداییش تثبیت خواهد شد! این سناریویی بود که چیده بودند...به خیال خام خودشان که در ایران تحلیلگر وجود ندارد!!
ایران با ائتلاف همکاری نکرد، در عین حال موضعش را علیه داعش نیز مشخص کرد و می کند. تا جایی که وقتی نخست وزیر احمق رژیم غاصب، پست تریبون سازمان ملل، ایران را مترادف داعش تلقی می کند، حتی آمریکایی هم که رفیق و دست به جیبش هست، با او مخالفت می کند و به ریش نداشته او می خندد! {خب آخه کمی هم سیاست داشته باش، کمی منافق باش، نه دیکه این قدر تابلو دروغ بگو اسرائیل جانم!}
رهبری در این حین می گویند: من تفریحم روی تخت بیمارستان، شنیدن این ائتلاف بود! خب واقعا هم مضحک است. این می شود عاقبت دوستی خاله خرسه! دیروز با ناز و نوازش، حمایتت می کرد و امروز با کتک و تیپا، شماتت!
می دانید در مراحل نهی از منکر، اولین مرحله را می گویند: انکار به قلب. یعنی چه؟ یعنی ما قلبا از گناه فرد بدمان بیاید؟ خیر. زیرا اگر فقط همین باشد که اوضاع خیلی خراب است. اگر قلبا از گناه خوشمان بیاید که باید در دین خود شک کنیم! اما این مرحله به معنی بی اعتنایی و رویگردانی از منکر است. خیلی از مواقع توجه نکردن باعث می شود که منکر خودبخود از بین برود. برخی باطل ها مثل «معرکه» اند! اگر مردم به آنها توجه نکنند، اصلا درست نمی شوند!! حالا همین مثال در بحث ماهواره وجود دارد. حداقل کاری که ما در برخورد با یک ماهواره روشن باید بکنیم، بی اعتنایی به آن است. مثلا در منزل اقوام و خویشان نشسته ایم: ماهواره روشن می شود یا روشن است. اگر ما از آن رو برگردانیم و شروع به صحبت های صمیمی و گپ و گفت کنیم، صاحبخانه خودبخود ماهواره را خاموش می کند، زیرا می داند این یک پارازیت محسوب می شود. پس ببینید چقدر راحت گاهی می شود نهی از منکر کرد! فقط کافیست محل نگذارید!!
ما یک تفسیر ارائه می دیم به ظن خودمون!. این بنده خدا خیلی وقته دنبال کاره، و در این راه، این قدر تلاش کرده که کچل شده. تمام عمرش این اداره و آن اداره سر زده ولی شغل اداری گیرش نیومده. نهایتا در سن میانسالی، بعنوان آخرین گزینه کار، رفته سراغ کارگری که حداقل با این همه تحصیلات، از این راه امرار معاش کنه. که ناگهان با تابلوی روبرو مواجه می شه: زنان مشغول کارند! یعنی حتی در کارگری هم زنان مشاغل را اشغال کرده اند و دیگر مجالی برای مردان که می خواهند خرج خانواده را تامین کنند نیست!! و این یک کاریکاتور واقعی در جامعه امروزی ایران است و بسی خنده دار. بسی!
دوستانی که مطلب قبلی را مطالعه کرده اند اکنون به این مطلب واقف می شوند: امروز ما در یک تهاجم نرم قرار داریم. به ما تهاجم نرم شده است. ابزار آن هم عمدتا رسانه است. ما امروز باید دفاع نرم از خود کنیم. ما قصد حمله نرم به هیچ کشوری را نداریم: تهاجم نرم به قصد تسلط بر افکار و اذهان و فرهنگ هدف به دنبال کردن اهداف نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از طریق خود مجموعه هدف است. ما قصد تسخیر اذهان و تسلط بر آنها را نداریم. بلکه ابزار ما برای تبلیغ دین و شریعت اسلامی، حکمت و موعظه است. (ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة). لذا ما برای تاثیرگذاری بر دیگران از پروپاگاندا و هوچی گری استفاده نمی کنیم. از ابزارهای عملیات روانی استفاده نمی کنیم که طرف مقابل را استحمار کنیم و حرف خود را به او تحمیل نماییم. بلکه هدف ما فکر کردن و تعقل کردن جامعه هدفمان است!
اما....
مجموعه کاری که ما در دفاع نرم از خود باید بکنیم، واکسینه کردن مجموعه خودی نسبت به آسیب های تهاجم نرم است. همه می دانند شبکه های ماهواره ای یکی از ابزارهای تهاجم نرم دشمن به ماست. در راستای پدافند و دفاع در مقابل این تهاجم، ما چه تدبیری اندیشیده ایم؟ مثلا راه اندازی شبکه های متنوع داخلی بصورت پخش دیجیتال که یک اقدام مثبت تلقی می شود.
نکته ای که گذرا اشاره کنم اینکه: ما لزوما نیازی نیست برای همه ابزارهای تهاجم فرهنگی دشمن، جایگزین مشابه پیدا کنیم. کسانی هنوز هم می گویند: تلویزیون خودمان برنامه مفید و جذاب ندارد که ما روی به ماهواره می آوریم!! این حرف چگونه می تواند صحیح باشد در حالی که 21 شبکه متنوع تلویزیونی فارسی و عربی و انگلیسی راه اندازی شده و متنوع ترین برنامه ها را پخش می کند؟
اما من یک سوال می کنم: رسانه زدگی در زندگی تا چه حد؟ چرا باید سبک زندگی ما به گونه ای باشد که اگر یک ساعت تلویزیون در خانه روشن نباشد، اعضای خانواده به افسردگی گرایش پیدا کنند؟! مگر ما چقدر به تلویزیون و گذراندن وقت در مقابل آن معتاد شده ایم که هر روز در صورت عدم ارضای این حس، به دنبال برنامه متنوع تر و جذاب تر می گردیم؟ چرا به جای این همه وابستگی، از رسانه ای مثل کتاب استفاده نمی کنیم؟ چرا از کامپیوتر که نیاز به فکر کردن و کار فکری دارد، استفاده نمی کنیم؟
نهایت نگاه جایگزین گرا در مقابله با تهاجم نرم، به این می رسد که: ما باید برای مسائل جنسی هم جایگزین مناسب ارائه دهیم. لذا باید در خط قرمزها حرکت کنیم! بعد این افتضاحی بار می آید که می بینید. فیلم های ما تبدیل می شوند به مجموعه ای از اشارات جنسی اما در شکل غیر پورنوگرافی آن!!
به معتادی گفتند: تریاک نکش. گفت: به جایش چه به من می دهید که بکشم؟!!
دفت کنیم در زمین دشمن بازی نکنیم. یکی از مهم ترین تاثیرات رسانه هایی مثل تلویزیون، وابسته کردن و اتلاف سرمایه عمر ماست. لذا می توان به امور مفیدتری نیز فکر کرد.
دقت کردید چرا مدتی است در ادبیات ما، وقتی صحبت از درگیری 8 ساله ایران و عراق می شود، دیگر کسی کلمه «جنگ تحمیلی» را به کار نمی برد؟ اصطلاح جنگ تحمیلی، یک اصطلاح خودساخته بود که زیاد مفهوم را نمی رساند. دقت فرمایید تعریف جنگ این است: وقتی جنگ اتفاق می افتد که 2 کشور جنگ طلب، هر کدام برای رسیدن به اهداف خود، به یکدیگر حمله می کنند، با یکدیگر نزاع و درگیری پیدا می کنند. هر کدام به دیگری تهاجم می کند تا به هدف خود دست یابد و جرقه این جنگ ممکن است یک اختلاف کوچک یا بزرگ باشد. نهایتا یکی پیروز می شود یکی شکست می خورد یا با توافق به پایان می رسد. نقطه مقابل جنگ، صلح است.
اما....
درگیری بین ما و عراق، جنگ نبود، بلکه تهاجم بود و دفاع. لذا می گوییم «دفاع مقدس». در مقابل کلمه دفاع، تهاجم به کار می رود نه جنگ. ما سر جنگ طلبی با هیچ کشوری نداشتیم. ما خواهان صلح در جهان بودیم اما عراق به ما تهاجم کرد. هجوم آورد و ما 8 سال دفاع کردیم. اگر عملیاتی هم می کردیم، در راستای دفع آفندی تهاجم دشمن بود. از باب ضدحمله بود. ایران قصد تصرف هیچ نقطه ای از خاک عراق را نداشت اما عراق قصد تصرف داشت. عراق به کشور و خاک و تمامیت ما تهاجم کرد و ما او را راندیم. مطمئن باشید هر زمانی در این دفاع، عراق اذعان به مقصر بودن و متجاوز بودن خود می کرد و طی یک قرارداد دو طرفه، حاضر به جبران مافات می شد، ایران دست از این درگیری می کشید. اما این اتفاق نیفتاد. حتی در قطعنامه 598 نیز، که ایران بعلت ظلم و تهاجم عجیب و غریب و وحشیانه با سلاح های شیمیایی و میکروبی، و نیز خفه خون مجامع جهانی، مجبور به پذیرش آن شد، هیچ نامی از تعیین متجاوز و مقصر آتش افروزی نیامده است. بلکه صرف آتش بس است. و لذا ایران در طول سالهای جنگ، سعی کرد از پذیرش آن امتناع کند چون قطعنامه ظالمانه بود نه عادلانه. عراق تجاوز کرده بود، اما در قطعنامه هیچ اشاره ای به این تجاوز نشده بود و این یعنی سرپوش گذاری بر یک ظلم عظیم.
لذا زین پس به جای واژه های مهجور و ناکارآمد «جنگ تحمیلی»، و «جنگ ایران و عراق»، بفرمایید: دفاع مقدس
در دو مطلب قبل، دلایلی را عرض کردیم که اثبات کنیم ما در جنگ با عراق، شکست نخوردیم. اما آیا این به معنی پیروزی است؟
اینجا باید ما تفکیک کنیم بین ادبیات سیاسی جهان و منطق عقلی. در ادبیات سیاسی جهان، وقتی 2 کشور با یکدیگر تعهدنامه و قرارداد آتش بس امضا می کنند، گفته می شود که هیچ کس برنده و پیروز این نبرد نبوده و شکست خورده هم وجود ندارد. لذا به صورت توافقی جنگ به اتمام می رسد. همان طور که در اولین ماده قطعنامه 598 قید شده که هر گونه حمله از هوا و زمین و دریا باید متوقف شود. اما ما دلایلی می آوریم که ایران پیروز میدان شد:
1- در هر جنگ و درگیری، وقتی چندنفر به یک نفر حمله می کنند، اگر فرد تنها، فقط از خود دفاع کند و کتکی هم بخورد، اما بتواند شر آن چند نفر را دفع کند، و آن چند نفر نتوانند به خواسته خود یعنی ناکارکردن آن فرد تنها، برسند، منطق به ما می گوید در اینجا، آن تک نفر پیروز شده و آن چند نفر شکست خورده اند و موجب سرشکستگی و خواری و ذلت و خجالت آنهاست که با این همه زور و قدرت نتوانستند یک فرد تنها را ناکار کنند. در جنگ ایران و عراق، همه اذعان دارند که نزدیک به 36 کشور به کمک رژیم صدام آمدند برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی. اما نتوانستند ایران را به زانو دربیاورند و حتی به اعتراف تسلیم وادار کنند. خب منطق جهان و افکار بی طرف جهان قضاوت خواهند کرد که ایران با این دفاع جانانه برنده شد و پیروز میدان.
2- اکنون که 24 سال است از اتمام جنگ می گذرد، یک مقایسه ای بین ایران و عراق کنیم. الان ایران کجاست و عراق کجاست؟ ایران توسعه پیدا کرده است یا عراق؟ آیا ایران تبدیل به یک قدرت منطقه ای تاثیرگذار در معادلات شده است یا عراق؟ کشوری که شکست می خورد، باید سالها جبران شکست خود را کند دیگر. پس باید کند پیشرفت کند. اما عراق را می بینید به دست تروریست ها افتاده، رژیم ها در آن تغییر می کند، دائما حملات تروریستی در آن می شود و امنیت بسیار پایین است. یعنی که دولتش اقتدار کافی برای حفظ ثبات و امینت را در کشور ندارد. یعنی عملا عراق به فلاکت افتاده است...اما ایران امروز یک قدرت منطقه ای است. کاملا مستقل، بدون دخالت های خارجی در امور داخلی اش، بدون وابستگی مستقیم به تولیدات خارجی، دارای فن آوری های نوین از جمله هسته ای و... .
از برکت جنگ بود که ایران قدرت ساخت موشک پیدا کرد. لذا امروز ادعا می کند که اگر اسرائیل غلطی کند، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان می کنیم. جبهه دانشگاهی بود که مردم ما را پخته کرد. لذا امام گفت: جنگ یک برکت بود برای ما! نه نکبت که برخی متاسفانه می گویند.
3- پس از پذیرش قطعنامه، ایران در مجامع بین المللی مدعی شد و حق به او داده شد که خسارت بگیرد. غرامت های جنگ علیه عراق به تصویب رسید و قرار شد به ایران پرداخت شود. عراق مقصر شناخته شد. کسی که مقصر جنگ است، به هدفش نرسیده یعنی که شکست خورده و ایران به تبع پیروز میدان خواهد بود.
4- ایران در زمان پذیرش قطعنامه، دارای قدرت دفاعی بالایی بود و سیل مردم برای ثبت نام حضور در جبهه ها، جاری بود. اما متاسفانه فشارهای داخلی برخی مسئولین محافظه کار، باعث شد که ایران خود را دست کم بگیرد. شاهد آن هم این است که در عملیات مرصاد که بعد از قطعنامه اتفاق افتاد، با حمله جانانه به مواضع منافقین در غرب کشور، همه آنها را قلع و قمع کردند. لذا قدرت خوبی داشتند. یعنی انسجام لشکر ایران، بسیار خوب بود.
5- صدام وقتی به اهداف کوتاه مدت خود، در بلند مدت هم دست نیافت، عملا اعتراف به شکست در برابر مقاومت ایران کرد. لذا دست به سلاح های کشتار جمعی برد و در اواخر، شهرهای ما را با بمب های شیمیایی بمباران می کرد که به همین خاطر، 4 بیانیه و 2 قطعنامه علیه عراق به خاطر استفاده از این گونه سلاح ها به تصویب رسید.
6- ایران پیروز شد، چون از نظر اعتقادی، هر اتفاقی در راه جهاد فی سبیل الله بیفتد، چه پیروزی و چه شهادت را در واقع پیروزی می شمارد. در کلام امام نیز این جملات به چشم می خورد. به همه قدرت ها اثبات شد که ایران حاضر است جان عزیزانش را فدا کند تا حیثیت و استقلال و ماهیت نظام که جمهوری اسلامی است خدشه دار نشود و این در اذهان عمومی دنیا، از ایران یک قدرت شکست ناپذیر می سازد.
7- در جنگ شهدای زیادی دادیم، اما سازمان لشکر ایران تضعیف که نشد هیچ، بسیار مستحکم تر شد و نقاط ضعفش جبران شد و حتی تکنولوژیک نیز گردید. فرماندهان جدیدی تربیت شدند که توان آنها از فرماندهان قبلی حداقل کمتر نبود. از نظر کمی و تعداد، لشکر امروز ایران، بسیار بیشتر از زمان جنگ است و این یعنی قدرت یافتن ایران.
و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین
یک مطلبی در برخی رسانه ها منتشر شده بود که: بر ورودی دانشگاه هاروارد، آیه ای از سوره نساء حک شده است. اما تصاویری که از آن موجود بود، گنگ بود و معلوم نبود که واقعا اینجا هاروارد است یا خیر. ما تلاشی کردیم! رفتیم عکس اصلی را در آوردیم. بله...واقعا آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قوَّامینَ بِالقِسطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَو عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الوَالِدَینِ وَالأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنیًّا أَوْ فَقیرًا فَاللّهُ أَولى بِهِمَا » ترجمه شده و در ورودی آن، البته ورودی کوریدور (راهرو) دانشکده بر روی دیوار، و در کنار جملاتی از توماس آکویناس و.... قرار گرفته است که احتمالا موضوع همه آنها عدالت و حقوق است.
حقوقدان های آمریکا هم فهمیده اند که قرآن، بهترین مرجع حقوقی و تضمین کننده عدالت و آرامش است نه حقوق فرانسه و غیره! [حالا دانشگاه های خودمون دارن از قرآن فرار می کنن به سمت مبانی وبری و پارسونزی حقوق بشر! هی می گن اونیوغ سیته های اونور آب!! خوبه.]
این عکس از یک زاویه-غیر موجود در سایت های فارسی زبان!
این هم از یک زاویه دیگر. باز هم در سایت های خودمان نیست!
جالبه در لوگوی سایتش هم همین دیوارنوشته های داخل دانشکده و با عکسی که از راهروهای آن گرفته شده، آمده. خوب دقت کنید، نوشته ها را روی دیوار تشخیص می دهید؟!