اصولا کارکردهای لباس چند مورد هستند:
1- حفظ بدن از سرما، گرما، آسیب های محیطی، حشرات و هر گونه آسیب دیگر
2- پوشاندن عورت ها، زشتی ها، پنهان کردن حجم بدن و دور بودن از لختی اندام ها
3- حفظ شان اجتماعی، جایگاه، منزلت و شخصیت فردی و اجتماعی
4- بهره گیری نمادین، عضویت در گروه های اجتماعی و نمایش تعلق به طیف تفکرات خاص
اینها معمولا چند کارکردی است که پوشیدن لباس برای انسان دارد. از میان همه جانداران، فقط انسان هست که بعلت این کارکردها لباس می پوشد. دیگر جانداران، نیازی به این کار ندارند و در فطرت آنها هم چنین چیزی نیست. و نیز طبیعت تا حدی به آنها امکاناتی داده است که کمبودها را جبران کنند.
قرآن می فرماید: یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشًا: لباس نازل شده است که هم عورتها را بپوشاند و هم زینت باشد. پس آنچه عورت را نمی پوشاند و مخفی نمی کند لباس نیست.
ساپورت چون عورت را نمی پوشاند، بلکه آن را به ظاهری دیگر (و گاه محرک تر) نمایان تر می کند، پس اصلا مصداق لباس محسوب نمی شود.
کسی که ساپورت پوشیده، لباس نپوشیده و برهنه است.
جای شما خالی رفته بودم مراسم دعای عرفه....معمولا این مراسم چون بعد از ناهار هست و طولانی گاهی آدم خوابش می برد! البته من این طوری هستم شما را نمی دانم!! دیدم خواب داره واقعا پیروز می شه، بی خیال دعاخوانی مداح شدم، شروع کردم از اول دعا را خودم خواندن با صدای بلند، ولی سعی می کردم همه را بفهمم.
آقا به مطلب عجیبی برخوردم: در بخش های ابتدایی دعا اشاره می کند:
«وجودم را با نعمتت آغاز کردى پیش از انکه موجودى قابل ذکر باشم،و مرا از خاک پدید آوردى،سپس در میان صلبها جایم دادى،درحالىکه از حوادث زمانه و رفت وآمد روزگار و سالها، ایمنى بخشیدى همواره کوچنده بودم از صلبى به رحمى،درگذشته از ایام و قرنهاى پیشین،از باب رأفت و لطف و احسانى که به من داشتى، مرا در حکومت پیشوایان کفر،آنانکه پیمانت را شکستند،و پیامبرانت را تکذیب کردند،به دنیا نیاوردى،ولى زمانى به دنیا آوردى به خاطر آنچه در علمت برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتى که مرا براى پذیرفتن آن آماده ساختى»
این مطلب می خواهد بفهماند: درست است که بوجود آمدن انسان از به ارث رسیدن تعدادی صفات و ژن از پدر و تعدادی از مادر و ترکیب تصادفی آنان می باشد، اما این «احتمالات ترکیب» همواره وجود داشته است. دقت کنید: «احتمال» ارزش وجودی داشته است. بوده است. یعنی ما از زمان خلقت آدم وجود داشتیم. در زمان حضرت نوح و همه انبیا وجود داشتیم....فقط ما متولد نشده بودیم اما «بوده ایم». یعنی همه انسانها همیشه وجود داشته اند. فقط بین اصلاب و ارحام در رفت و آمد و انتقال بوده اند. ما که الان زنده هستیم، میان کلی صلب و رحم در اعصار و زمان ها جابجا شده ایم، تا اینکه به خواست خداوند، در این زمان خارج شده و زنده گشته ایم.
جل الخالق
پس حالا که ما همیشه بوده ایم، همیشه هم خواهیم بود. انسان جاودانه است. در آینده هم همه انسانها هستند. فقط شاید جابجا شوند. اگر تک تک انسانها همیشه بوده اند، پس تک تک انسانها تا ابدالدهر هم خواهند بود. لذا روح زنده همه انسانها وجود دارد و قیامت آمدنی است.
یک عکسی توی اینترنت دیدم، نوشته بود غیرت فقط این نیست که ناموست را بپوشانی که نبینند، بلکه این هم هست که به ناموس دیگران نگاه نکنی اگر چه پوشیده نباشد!
کمی خنده ام گرفت. جمله درستیه. اما روحش کمی خرابه:
کسی که پوشیده نباشد و در ملا عام با علم و عمد، خودنمایی کند، من معذرت می خواهم این طوری می گویم، دیگر ناموس کسی محسوب نمی شود که فردی بخواهد به آن احترام بگذارد. فردی نمی خواهد ناموس باشد که از او نگهبانی شود و به او غیرت ورزیده شود. طبعا مورد نگاه های سوء قرار می گیرد چون خودش خواسته است. این کار اگر چه درست نیست، اما دیگر خیانت به ناموس کسی هم نیست. چون نه ناموس دار، می خواهد که او ناموسش باشد و نه خود او دوست دارد ناموس کسی باشد. دوست دارد به قول خودش آزاد باشد.
لذا اگر چه از نظر فردی، به همچین فردی نباید نگاه کرد، زیرا تقوای انسان خدشه دار می شه، اما یک ذره.....حتی یک ذره از زشتی بدون پوشش بیرون آمدن کم نمی کنه. این که فرض بگیریم همه مردم نگاه به یک شبه ناموس بدون پوشش نمی کنند، آیا دلیل می شود به این که بگوییم دیگر گناهی اتفاق نمی افتد، لذا می شود کم پوشش ظاهر شد؟
بدان و یقین بدان، ناموست کم پوشش بیرون بیاید، قطعا مورد نگاه های سوء مریض دلان قرار می گیرد....و مریض دل در جامعه کم نیست....کم هم نمی شود تا زمانی که این ناموس ها بدپوشش بیرون می آیند.
عکس رو باش:
یا علی مدد
فرق است ز تکفیر که ظلمات جای اوست
تا دین ما که منبعش الله اکبر است...(مسلمان88)
حالا ببینید هر کس چطور با اسیر خود برخورد می کند:
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
یادمان باشد....علی از میان ما برود، تکفیری می شویم ها....
موضوعی که بنده را چندروزی است بدجور سوزانده (!) مقایسه جریانات اربعین داخل کشور و در کشور عراق است. آخر من از این مصیبت به کجا شکوه کنم؟ فریاد بدبختی این ملت را با چه زبانی و از چه تریبونی بیان کنم؟ نمی دانم.....
عده ای که فقط و فقط می توان به آنها گفت: «شیعه نمای قالتاق» از چندین روز قبل از اربعین، کرایه اتوبوس را به سمت مرزهای جنوب و غرب کشور «چند برابر» کرده اند. قیمت بلیط های هواپیما به سمت فرودگاه نجف، به 2 میلیون تومان و بیشتر رسید و شرکت های هواپیمایی، بازارسیاه بی سابقه ای راه انداختند. چند نفر با کلاهبرداری های میلیاردی از مردم، بلیط های هواپیمای تقلبی و با تاریخ و زمان جعلی به مردم فروختند....و دقت کنید که همه این اتفاقات ناگوار در «شیعه خانه امام زمان» اتفاق می افتد. بعد اعتراض می کنند که چرا گفته می شود قالتاق؟! آیا اینها قالتاق بازی نیست؟ احساسات پاک ملت در روزهای مانده به اربعین، به سمت حرم سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین، متمایل شده و دلها همزمان با پاها روانه شده...آنوقت عده ای که متاسفانه کم هم نبودند پیدا شوند و با نام مسلمان و شیعه، این طور کلاهبرداری کنند و به امام حسین ع هم خیانت و در حق او جنایت کنند.
این افراد به حدی پست و رذل هستند که عمل خبیث خود را «توجیه» هم می کنند. انسان چقدر می تواند روح پلید و پول پرست داشته باشد؟
می گویند چون مسافر از شهرهای مرزی به سمت تهران گیر نمی آید، پس ما حق داریم کرایه را دو یا چند برابر بگیریم!!! 30 هزار تومان تهران تا مهران می شود 100 هزار تومان! 45 هزار تومان شیراز تا اهواز (برای سواری) تبدیل می شود به 100 هزار تومان! به این توجیه و بهانه که ما می خواهیم خالی برگردیم....
در جواب این افراد هواپرست باید گفت:
«اتوبوس» خالی برگردد؟ شما ببینید چقدر مسافر در مناطق مختلف جاده در شهرهای مختلف ایستاده اند که حاضرند سوار شوند. آن هم به سمت تهران که خیلی ها برای کار می روند. اتوبوس به راحتی می تواند ولو یک یا چندشهر جلوتر، مسافران خود را تکمیل کند. بعد هم این چه توجیهی است؟ این مگر مشکل مسافران است که برای برگشت مسافر کم است. همین الان از شهر ما شیراز، بسیاری از اتوبوس ها به سمت تهران مسافرانش کم است و در شهرهای جلوتر پر می شود؛ آیا اتوبوس حق دارد پول صندلی های خالی را از ابتدا از مسافران بگیرد؟! آیا عدل و انصاف به انسان اجازه می دهد به صرف اینکه «تقاضا» برای یک مساله ای زیاد است، و عرضه کم، ما چون مردم نیاز دارند و طالب هستند به هر قیمتی خدمت یا جنس خود را بفروشیم؟؟ آیا عدل و انصاف و مروت و معرفت و مردانگی این را اجازه می دهد؟ آیا وجدان - که برخی بویی از آن نبرده اند- به ما اجازه می دهد بازار سیاه به راه بیندازیم؟
تازه آن هم برای اتوبوس هایی که اگر به فرض محال مسیر را خالی خالی هم برگردد، 1200000 حداقل کاسب است. وقتی مسافر مسیر رفت زیاد است، می تواند مرتب مسیر را پرکند و برگردد و سودش هم در مدت زمان کمتر، طبعا بیشتر خواهد شد. اما هیهات از تسویل نفس و شیطان که بر روح بعضی افراد واقعا مسلط است. حب پول های کاغذی برخی را واقعا از همه شئون انسانیت به زیر کشیده...این فرد به راحتی در مقابل پول سجده خواهد کرد!
ای کاش اسم این افراد هیچگاه شیعه نبود....ای کاش هرگز اسمی از امام حسین و عاشورا و کربلا نمی برد...که اگر کافر بود، یا حداقل مسیحی بود، این طور خنجر از پشت به امام حسین ع نمی زد...آه از غریبی اهل بیت.
بعد ببینید چگونه شیعیان در عراق، در یکی از موکب ها در عراق فقط روزانه 4 راس گاو، کشته می شود و بعنوان کباب به زائران امام حسین مجانی داده میشود! چطور التماس می کنند که مردم غذایشان را بخورند....چطور التماس می کنند که شب در منزلشان بخوابند....چطور پای زائران را ماساژ می دهند و هرکسی با هر چیزی می تواند کمک می کند.
بله...ما شیعه ایم و آنها هم شیعه اند
«زمانه عجیبی است! برخی مردمان امام گذشته را عاشقند ، نه امام حاضر را...میدانی چرا؟ امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند اما امام حاضر را باید فرمان برند! و کوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند...» (شهید آوینی)
برخی از مردم که ادعای شیعه بودن می کنند، ظاهر شیعه دارند، عمل عبادی شان مانند شیعیان است، (شاید مثل من!) امام شهید را گریه کن هستند، امام مظلوم را سینه زن هستند، امام غریب را ناله ها می کنند؛ یعنی برای امام حسین ع خوب کار می کنند، حتی خوب اشک می ریزند، اما امام حسین را همچنان «شهید» می خواهند. در نظرشان امام حسین باید همچنان شهید، غریب و مظلوم بماند و ما همچنان بر ایشان گریه کنیم و ناله بزنیم تا حاجاتمان برآورده شود. به قول شهید مطهری، دستگاه حسینی را برخی شرکت بیمه می دانند: «اباعبدالله برای مبارزه با گناه قیام کرد، نه اینکه قیام کرد تا سنگری برای گنهکاران باشد، یعنی حسین ـ علیه السلام ـ شرکت بیمه تأسیس کرده باشد، آن هم بیمه گناه، شما بر من اشک بریزید من نیز گناهان شما را جبران می کنم، حال هر چه می خواهید باشید، ابن زیاد باشید یا عمر سعد.».
باعث تاسف است که برخی فقط گریه کن خوب هستند نه یاور خوب!
حال در مورد امام زمان عج هم همین طور است. برخی امام غایب را مامومند. برای برخی امام زمان آن کسی است که باید غایب باشد و ما برای ظهور و تعجیل در فرجش دعا بکنیم. اما اگر بیاید ندای هل من ناصر سر دهد، قل الدیانون! شاید عده ای آرزو کنند که ای کاش هرگز برای ظهور امام زمان عج دعا نکرده بودیم. ای کاش هرگز امام نیامده بود!! بله. همین مضمون در حدیث هم وارد شده است: الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَو یَعلمُ النّاسُ ما یَصْنعُ القائمُ إذا خَرجَ لأَحَبَّ أکثرُهُم أنْ لا یَرَوهُ، مِمّا یَقتُلُ مِن النّاسِ ··· حتّى یقولَ کثیرٌ مِن النّاسِ: لیسَ هذا مِن آلِ محمّدٍ! و لو کانَ مِن آلِ محمّدٍ لَرَحِمَ!- امام باقر علیه السلام :اگر مردم مى دانستند که هرگاه قائم قیام کند چقدر از مردمان [ظالم ]را مى کشد بى گمان بیشترِ آنان دوست داشتند که او را نبینند ··· چندان که بسیارى از مردم مى گویند: او از خاندان محمّد نیست. اگر از خاندان محمّد بود رحم مى کرد.
کسانی (مثل من!) که فقط اللهم عجل لولیک الفرج گو هستند و برای تعجیل در امر ظهور و فرج کاری نمی کنند، امثال همان کسانی هستند که در زمان امام رضا ع خود را جزو شیعیان می دانستند:
«امام رضا علیه السلام وقتی مصیبت های امام حسین علیه السلام و یارانش را بیان می کرد، به جای ایشان، کلمه ما را به کار می برد: «این امّت جفاکار، خون ما را حلال و احترام ما را ضایع و اهل بیت ما را اسیر کردند و خیمه های حرم ما را سوختند و اموال ما را به غارت بردند و هیچ حرمتی از برای رسول اللّه صلی الله علیه و آله در حق ما لحاظ نکردند.»(23) در روایت معروف «سلسلة الذهب» نیز امام رضا علیه السلام در نیشابور شرط وارد شدن به قلعه توحید و ایمن ماندن از عذاب را پذیرفتن امامت خویش بیان می کنند.» آیا به نظر شما این خیل جمعیت به قول خود شیعه، و مشتاق یک حدیث از پیامبر، که گفته شده 24000 قلم به دست آنجا حدیث را نوشتند، به نظر شما اگر اینها واقعا شیعه بودند....می گذاشتند امام معصوم را مامون ملعون در غربت آنگونه به شهادت برساند؟
اینها کسانی بودند که به امام فقط می گفتند که: حاج آقا...استفاده کنیم از کلامتون....التماس دعا....از محضرتون، از چهره نورانی تون فیض ببریم و مستفیض بشیم...اینها فقط آمده بودند امام را «زیارت» کنند نه «اطاعت».
چرا ما فقط دنبال حرم و ضریح و بارگاه «امام» می گردیم و از آن فراتر نمی رویم؟ چرا ما فقط آرزوی خود را «کربلا»ی حضرت بیان می کنیم نه «رکاب» حضرت؟
از مصادیق یاری حضرت، چیست؟ گران فروشی نکردن و گران خری نکردن. گران خری چرا نه؟ چون گرانی را تثبیت می کند و به فقرا ظلم می شود. جنس گران خریدن، کمک به فساد فاسد است. اعانه بر اثم است.
از مصادیق دیگر یاری حضرت چیست؟ مثلا اینکه اضافی مال خود را حداقل قرض الحسنه دهیم. ملیونها میلیون در محرم و صفر خرج غذادادن و نذری دادن برای امام حسین ع می شود. اگر چه خوب است، اما چه مشکلی از مشکلات جامعه را حل می کند؟ آیا رفع حاجت و مشکلی کردن آن هم به صورت قرض، بهتر نیست؟
از مصادیق دیگر چیست؟ نان را به نرخ روز نخوریم. اگر فروشنده هستیم، جنس را مطابق درصد سود و قیمت خرید بفروشیم نه مطابق تورم روز جامعه. دزدی نکنیم، کم فروشی نکنیم، انصاف و عدل داشته باشیم .....
خدا به ما رحم کند که از مصادیق افرادی نشویم که در وصفشان گفته شد: شیعه نمای قالتاق!
دوستان، دوستان...
از مهم ترین مراحل تهاجم نرم دشمن به ما، این استراتزی است که «ما باید کاری کنیم که جامعه هدف درجا بزند، تحمیق و استحمار شود، کودن و خر شود، ذهنش را اسیر کنیم، فکرش را ببندیم، نگذاریم خلاقیت داشته باشد، ذهنش را منحرف به امور جذاب کنیم و از راه پیشرفت باز داریم»
مهم ترین ابزار دشمن برای تحقق این استراتژی مهم و اساسی، ترویج محتوای سکس و روابط جنسی متعدد و بی حد و حصر است. محتوای جنسی و شهوانی و به اصطلاح غربی، اروتیک در رسانه های غربی و فضای مجازی، مهم ترین ابزار تحمیق و استحمار است. هر کس که با این محتوا به وفور سر و کار داشته باشد، به وضوح این مطلب را درک خواهد کرد.
به خدا قسم که می خواهند جامعه ما را با ترویج محتوای سکس، خر کنند. اما بدانند:.....
این ملت دست شوم و پلید دشمنش را خوانده و اسیر تلاش های مذبوحانه غرب در تحمیق ملت های مسلمان نخواهد شد و جوانان مومن و انقلابی، توجهی به این محتوای پلید در رسانه ها نخواهند کرد و با قدرت راه پیشرفت را طی خواهند کرد.
به دنبال ماجرای اختلاف در برداشت از لفظ کلام شهید مطهری، و جنجال رسانه ای که بر سر کلام آقای دکتر رحیم پور ازغدی ایجاد شد، به نظر می رسد باید ریشه این جریان را بررسی کرد.
اصل ماجرا: آقای رحیم پور در جلسه ای با حضور روحانیون به انتقاد از فساد درون مردم شیعه پرداخت: لینک و کلام خود را مستند به فرمایش استاد مطهری کرد. خصوصا لفظی که شهید مطهری در مورد برخی شیعیان به کار برده بود که اینها «قالتاق» هستند. سپس موج انتقادها و اعتراض ها علیه آقای رحیم پور شروع شد. مهم ترین آنها شخصی بود به نام آقای رسول جعفریان که مقاله ای در انتقاد به ایشان نوشت و در فضای مجازی منتشر کرد.
اما واقعیت ماجرا چه بود؟
اصل کلام استاد شهید مطهری:
شبهه ای برخی از روزنامه ها و نویسنده ها مطرح کرده اند که: «می توان از امام حسین ع ، این درس را گرفت که تا جایی که ممکن است باید مذاکره کرد و به سراغ گزینه نظامی نرفت که خونی ریخته نشود.»
این جمله، در نگاه اول بسیار زیبا و صحیح به نظر می رسد. اما می توان از آن برداشت هایی کرد که تبدیل شود به «کلمة حق یراد بها الباطل»!. البته اسناد و مدارک واقعه عاشورا و حرکت امام حسین و نهضت حسینی نشان دهنده این واقعیت است که امام قصد نداشت خونریزی و جنگ و درگیری صورت گیرد. از ابتدا امام به قصد جنگ نیامده بود به میدان. خب تا اینجا درست. همه هم صحه می گذارند. اما چند نکته خیلی مهم مغفول مانده که:
1- امام قصد دارد مردم را نسبت به حقوق مسلم آل محمد آگاه کند تا خودشان قیام به قسط کنند و رژیم فاسد را ساقط و رژیم اهل بیت را بر سر کار بیاورند و در راه این آگاه سازی، هر عامل را از سر راه بر می دارد، زیرا اعتقاد دارد مردم باید حقیقت را بدانند و سپس خود تصمیم بگیرند. (لیقوم الناس بالقسط)
2- امام در راه نهضت خود، هیچ باجی، ولو ذره ای به هیچ عنوان قبول نمی کند و برای خود ننگ می شمارد. هیچ امان نامه ای را قبول نمی کند که در مقابل بخواهد چیزی بگیرد. همه تحریم ها، ولو تحریم آب را به جان می خرد اما دست جلوی دشمن دراز نمی کند و اظهار فقر و نداری نمی کند. لذا پیام مهم امام حسین ع «عزت» است. «باج ندادن» است. «زیر بار ظلم نرفتن» است. چه در هنگام تحریم، چه جنگ و چه صلح.
3- دشمن امام، کفار حربی، مسیحیان یا یهودیان و صهیونیست ها نبودند. بلکه کسانی بودند که منتسب به اسلام بودند. افراد به ظاهر پایبند به ضوابط و موازین شرعی بودند. به نوعی درگیری درون قلمرو بلاد اسلامی شکل گرفته بود. طبیعی است که دستور قرآن را همه می دانند. «فاصلحوا بینهما». لذا امام بدیهی است که چون در صورت جنگ، از مسلمانان کشته خواهد شد، اصلا تمایل به جنگ نداشتند و سعی می کردند مساله -البته با حفظ عزت و انجام تکلیف- فیصله پیدا کند. پس مذاکره با طرف مقابل را جهت بیان منطق و خاتمه پیدا کردن درگیری، دعب خود ساخته بودند.
لذا حضرت، مذاکره را جهت مصلحت درون نظام اسلامی ترجیح می دادند و تازه آن هم به شرطی که: هیچ باجی به دشمن داده نشود، هیچ عزتی لطمه دار نشود، و آن طرف هم مجاب شود. اما اگر هر یک از این سه در این مذاکره درون گفتمانی، می خواست نقض شود- که همین طور هم شد- امام آماده مقابله با گزینه نظامی شدند و از خود و اهداف خود مسلحانه دفاع کردند. لذا ما می بینیم که: اگر یزیدیان دنبال مذاکره ای هم بودند، به نظر آنها می بایست با تحمیل بیعت، قبول ذلت و گرفتن باج از حضرت همراه می شد. بله. آنها به این نوع مذاکره راضی بودند و از خدایشان هم بود! اما امام چه گفت؟ انی لا اری الموت الا سعادة و لا حیاة مع الظالمین الا برما! / أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه.
و این یعنی چه؟ یعنی بین مذاکره با ذلت و باج دهی، و گزینه نظامی، من هرگز زیر بار مذاکره با ذلت و تحمیل نخواهم رفت و آماده گزینه نظامی هستم. فیا سیوف خذینی!
یا تکفیری! صبرکْ صبرکْ
(ای تکفیری! صبر کن صبرکن)
(ما گور تو را خواهیم کَند)إنّا سوفَ نَحفِر قبرَک
لبیک یاعلی، یامرتضی
یا أحفادَ ثمود، یا جُرذانَ الیهود! إنّا سوفَ نعُود، للانتقام
(ای نوادگان ثمود، ای موشهای یهود! ما برای انتقام بر میگردیم)
إن کنتُم داعشاً، فإنّا داعسٌ، سوف نَدعَسُکم، تحت الأقدام
(اگر شما داعش هستید ما نیز «داعس» (له کننده) هستیم و شما را زیر گامهای خود له میکنیم)
إنّا فی المعرکة سَیفٌ مسلُول
(ما در میدان نبرد شمشیر عریانیم)
سَنَجْعلُکُم عَصْفاً مأکول
(و شما را مانند لقمه جویده شده خواهیم ساخت)
إنّ الموتَ یُصبِح قوتک
(قطعاً مرگ و نابودی، قوت و غذای تو میشود)
لکن قبلَه جیبْ تابوتَک
(اما پیش از آن، تابوتت را همراه بیاور)