عربستان سعودی گفته ما آماده هستیم به داعش حمله کنیم!!!!
چطور شده این اواخر که داره راه های مواصلاتی و ترانزیتی داعش برای فروش نفت و خرید سلاح از کشورهایی مثل ترکیه بسته می شه، همه فکر این افتاده اند که به داعش حمله کنن؟! واقعا مضحکه...دلارهای نفتی توی دست داعش تبدیل به گلوله می شه، بعد عربستان بگه من هم آره، می خواهم باهاش مبارزه کنم. آره جون عمت. فکر کرده افکار عمومی مثل خودشون خر هستند که از این اراجیف می گن. خودش توی یمن تبدیل شده به یک چیزی بدتر و خونخوارتر از داعش. جالبه آمریکا هم می گه من هم می خوام حمله کنم.....بله..حمله می کنن ولی با بمب هایی که از هواپیما با چتر نجات پایین میاد که توله سگ های داعشی به راحتی بردارن و برای بمب گذاری و ترور و قتل عام مردم استفاده کنن.
البته حتما منظورشون این بوده که ما یک حمله ای می کنیم، یک دستی روی سرشون می کشیم، تفقدی می کنیم از فرزندان عزیزمان. از توله سگ هامان یک دلجویی می کنیم و بر می گردیم!!
این خزعبلات نباشه، پس ما به چی بخندیم؟!!
این خبر بسیار زیبا و حائز اهمیت است: واقعا احسنت به آقای دکتر شفیعی. افرادی پیدا شدند حرف حساب بزنند در حوزه زنان:
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث و پژوهشگر حوزه مباحث زنان با توجه به تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بر ضرورت هوشیاری مردم و مسئولان در زمینه «نفوذ» دشمن در ارکان نظام جمهوری اسلامی، به تبیین ویژگیها و مؤلفههای این مفهوم و تفاوت آن با «تهاجم فرهنگی» پرداخت و گفت: «تهاجم فرهنگی» و «نفوذ» با وجود شباهتهایی که در زمینه تحقق اهداف نظام سلطه در مقابله با نظام اسلامی دارند، در پنج زمینه با یکدیگر متفاوتاند؛ هدف، حوزه فعالیت، روشها، گروههای هدف و شیوه اجرا.
دکتر ابراهیم شفیعیسروستانی در گفتوگو با خبرنگار مهرخانه، تفاوت این دو مفهوم در هدف را چنین شرح داد: تفاوت تهاجم فرهنگی و نفوذ در زمینه هدف این است که هدف تهاجم فرهنگی تغییر باورها، ارزشها و هنجارهای جامعه اسلامی و استحاله فرهنگی آن است، ولی هدف نفوذ، ناکارآمدسازی نظام اسلامی و دستگاههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آن و ایجاد انحراف در مسیر آنهاست. به بیان دیگر در نفوذ تلاش میشود که دستگاههای مختلف نظام اسلامی با اهداف غرب همسو شوند و عملاً در خدمت آن قرار گیرند.
«نفوذ» محدود به فرهتگ نیست
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث ادامه داد: در زمینه حوزه فعالیت، تفاوت این دو مفهوم در این است که تهاجم فرهنگی با توجه به موضوع آن صرفاً محدود به حوزه فرهنگ است، ولی نفوذ، محدود به حوزه خاصی نیست و همه حوزههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در بر میگیرد.
نفوذ برحوزههای سیاستگذاری، تصمیمسازی، تصمیمگیری و اجرا اثر میگذارد
مشاور مرکز پژوهش و سنجش صدا و سیما در ادامه به بیان سومین تفاوت دو مفهوم یادشده پرداخت و اظهار داشت: تهاجم فرهنگی، با توجه به ماهیت و هدف آن از روشها، شیوهها و ابزارهای خاص خود استفاده میکند؛ روشها، شیوهها و ابزارهایی که میتواند بر حوزه فرهنگ بهطور خاص اثر بگذارد و موجب انحراف در مسیر آن شود، ولی نفوذ، با توجه به هدف خاص خود، از روشها، شیوهها و ابزارهای دیگری استفاده میکند تا بتواند برحوزههای سیاستگذاری، تصمیمسازی، تصمیمگیری و اجرا اثرگذارد و بر روند فعالیت آنها در راستای اهداف نظام سلطه تغییر ایجاد کند.
گروههای هدف «نفوذ» و «تهاجم فرهنگی» چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
شفیعیسروستانی درخصوص تفاوت چهارم نفوذ و تهاجم فرهنگی گفت: تفاوت چهارم در حوزه گروههای هدف است. تهاجم فرهنگی معمولاً گروههای هدف معینی دارد که در این میان، جوانان، نوجوانان، زنان و دختران، با توجه به اهداف تهاجم فرهنگی، بهطور خاص در اولویت قرار دارند، اما نفوذ، گروه مخاطب خاص و محدودی ندارد و میتواند تمام مراکز، سازمانها و نهادهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و افراد و شخصیتهای ذینفوذ را تحتتأثیر قرار دهد و بهگونهای آنها را با اهداف خود همسو کند.
جریان نفوذ معمولاً به صورت غیرآگاهانه و مخفیانه عمل میکند
این پژوهشگر حوزه زنان درخصوص تفاوت پنجم نفوذ و تهاجم فرهنگی اذعان داشت: با وجود اینکه نظام سلطه در جریان تهاجم فرهنگی، از ابزارها و روشهای نرم استفاده میکند، ولی نمودها و نمادهای آن را میتوان در جامعه تشخیص داد، اما جریان نفوذ معمولاً به صورت غیرآگاهانه و مخفیانه عمل میکند و ممکن است عامل نفوذی با استفاده از غفلت مسئولان در نهاد و یا سازمانی دولتی یا غیردولتی نفوذ کند و سالها کار خود را انجام دهد و هیچ ردپایی هم از خود بهجا نگذارد.
سابقه نفوذ در ایران
این استاد دانشگاه در خصوص سابقه نفوذ در ایران اظهار کرد: در عصر صفویان که بهنوعی آغاز نفوذ غرب در ایران است، سه مرحله را میبینیم. مرحله اول، آغاز ورود نمایندگان و سفرای کشورهای غربی به دربار صفویه است که از آن با عنوان «ردّپا» تعبیر میکنند. در این مقطع هنوز نسبت به حضور بیگانگان در کشور حساسیت وجود دارد و با نگرانی با آن برخورد می شود. مرحله دوم، مرحله نفوذ است. بهتدریج با کمشدن حساسیتها دوران ردپا طی میشود و با محکمشدن جای پای غربیان، دوران نفوذ آنها در دستگاههای دولتی صفویه آغاز میگردد. پس از آن هم شاهد سلطه هستیم که در دوران قاجار و پهلوی، بهطور کامل سلطه غرب را در کشورمان میبینیم.
مسئلهسازی کاذب و ارایه راهحلهای غیرمنطبق با فرهنگ اسلامی- ایرانی؛ دو شکل نفوذ در حوزه زنان
شفیعیسروستانی در ادامه به مصادیق نفوذ در حوزه زنان و خانواده اشاره کرد و گفت: با توجه به نکاتی که اشاره کردم میتوانیم بگوییم که نفوذ در حوزه مباحث زنان میتواند با تأثیرگذاری بر مراکز، سازمانها و نهادهای تصمیمساز، سیاستگذار و تصمیمگیر در حوزه مباحث زنان اتفاق بیفتد. کسانی که در پی نفوذ و تأثیرگذاری بر این مراکز، سازمانها و نهادها هستند، به دو شکل کار خود را انجام میدهند؛ اول، مسئلهسازی و مسئلهآفرینی کاذب و غیرمنطبق با مسایل واقعی جامعه ایران و دوم ارایه راهحلهای نامناسب، کاذب و غیرمنطبق با فرهنگ اسلامی- ایرانی برای مسایل و مشکلات موجود حوزه مباحث زنان. ممکن است فردی در یکی از نهادها و سازمانهای مسئول در حوزه مباحث زنان نفوذ کند و با اقدامات و تحلیلهای خود بهگونهای مسئلهای را برای آن نهاد و سازمان مهم جلوه دهد و تمام امکانات، بودجه و تلاشها را در حوزهای متمرکز کند که اساساً مسئله اصلی کشور ما نیست.
توجه کاذب به اشتغال زنان در در دولتهای گذشته
او افزود: در دورههای گذشته فعالیت مراکز زنان، شاهد بودیم که به بحث اشتغال زنان بهعنوان اولین مسئله زنان ایران تأکید و بسیار تلاش شد تا درصد اشتغال زنان را در کشور بالا ببرند، بیتوجه به اینکه برای افزایش ازدواج و تشکیل خانواده در کشور، در درجه نخست باید به فکر افزایش اشتغال مردان، به عنوان تأمینکنندگان هزینههای خانوار بود، اما بعدها مشخص شد که این بحث واقعاً مسئله و مشکل امروز جامعه زنان ما نیست و امروز شاهد این هستیم که با افزایش اشتغال زنان، آثار و پیامدهای منفی فراوانی گریبانگیر خانوادهها و جامعه اسلامی ما شده است که نظام اسلامی باید برای حل آنها چاره اندیشی کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث دومین روش نفوذ در نهادها و سازمانهای مسئول در حوزه زن و خانواده را چنین تشریح کرد: دومین شکل نفوذ، ارایه راهحلهای نامناسب، کاذب و غیرمنطبق با فرهنگ اسلامی- ایرانی برای مسایل و مشکلات موجود جامعه ماست. به هر حال کشور ما با آسیبها و مشکلات مختلفی در حوزه مباحث زنان و خانواده روبهروست که به دو گونه میتوانیم با آنها برخورد کنیم: یکی پیروی از راهکارهای مبتنی بر مبانی غربی و دیگری، ارایه راهحلهای برگرفته از آموزههای اسلامی و منبطق بر فرهنگ اسلامی- ایرانی.
راهحلهای کاذب ارایهشده برای مقابله با روسپیگری؛ از مصادیق نفوذ
شفیعیسروستانی در ادامه با ذکر مثال تشریح کرد: نمود و تجلی نفوذ در این حوزه میتواند به این شکل باشد که مثلاً در زمینهای مانند روسپیگری که جامعه با آن روبهروست، با نفوذ در نهادهای کارشناسی اینگونه القا شود که راهحل مواجهه و مقابله با رواج روسپیگری در ایران قانونیکردن آن، ساماندهی روسپیگری در جامعه و مقابله با پیامدهای غیربهداشتی این پدیده ناهنجار اجتماعی است؛ یعنی مسئله روسپیگری و پدیده ناهنجاری مانند گسترش زنا در جامعه را که از طرف آموزههای دینی ما مطرود و ممنوع است و آثار و پیامدهای نامطلوب فراوانی برای فرد، خانواده و جامعه دارد، در حد یک مشکل بهداشتی فروبکاهیم و برای حل آن هم پیشنهاد دهیم که فرد روسپی به عنوان کارگر جنسی به رسمیت شناخته شده و برایش کارت بهداشت صادر شود.
تلاش گسترده دولت اصلاحات برای الحاق به «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» از مصادیق دیگر نفوذ
این پژوهشگر حوزه زنان و خانواده با بیان اینکه مصادیق مختلف نفوذ در حوزه مباحث زن و خانواده و ارایه مسایل و راهحلهای کاذب و غیرمنطبق با فرهنگ ایرانی- اسلامی در گذشته تاریخی و در چهار دهه گذشته اتفاق افتاده است و کشور ما از آنها ضربههای فراوانی خورده است، به ذکر نمونهای دیگر پرداخت و گفت: در زمان دولت اصلاحات، تلاش گستردهای برای الحاق ایران به «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» صورت میگرفت و مسئولان امر با پافشاری و اصرار تأکید داشتند که حل مشکلات زنان در ایران فقط از طریق الحاق به این کنوانسیون میسر میشود و تا زمانی که به این کنوانسیون ملحق نشویم، مشکلات زنان حل نخواهد شد.
مدیران، تصمیمگیران و سیاستگذاران حوزه زنان بصیرت لازم را داشته باشند
مشاور مرکز پژوهش و سنجش صدا و سیما درباره نقش مسئولین حوزه زنان در گسترش مصادیق مذکور تأکید کرد: مهمترین امری که میتواند مانع نفوذ و تأثیرگذاری تفکر بیگانه بر حوزه مسئلهشناسی، موضوعشناسی و اتخاذ راهکار شود، بصیرت لازم در مدیران، تصمیمگیران و سیاستگذاران حوزه زنان است. اگر این بصیرت در مسئولان نباشد و صرفاً با اقدامات سطحی، صوری، شعاری و بدون مطالعه و ارایه نسخههای وارداتی برای حل مسایل زنان ورود کنند، قطعاً گرفتار آسیبهایی که اشاره شد، میشویم؛ چراکه حوزه زن و خانواده، حوزه بسیار حساسی است و میتواند بر همه حوزه های فرهنگی، اجتماعی جامعه ما اثر بگذارد.
او با بیان اینکه با توجه به اهمیت و تأثیرگذاری گسترده حوزه زن و خانواده بر دیگر حوزههای اجتماعی، قطعاً نظام سلطه در پی نفوذ در حوزههای تصمیمساز در این حوزه است، ادامه داد: برای نمونه در بحث جمعیت، مقام معظم رهبری اشاره کردند که براساس قانون در مقطعی باید جمعیت کنترل و از یک زمانی به بعد باید رها میشد و رشد معمول جمعیت ادامه پیدا میکرد، اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد و میانگین رشد سالانه جمعیت از 3.9 درصد در سال 1365 به 1.29 درصد در سال 1390 کاهش یافت؛ یعنی کمتر از نصف میزان پیشبینیشده در برنامه اول توسعه. یکی از دلایل این موضوع، میتواند نفوذ عوامل دشمن در دستگاههای اجرایی و ساماندهی بحث جمعیت باشد که نگذاشتند به موقع سیاستهای کنترل جمعیت متوقف شود و رشد جمعیت بسیار کمتر از حد پیشبینیشده در برنامه اول توسعه شد.
شفیعیسروستانی تأکید کرد: اگر بصیرت لازم در مسئولان مراکز و نهادهای فعال در حوزه مباحث زنان و خانواده وجود نداشته باشد، قطعاً در این زمینه آسیبهای بسیار جبرانناپذیری بر کشور ما وارد میشود و سمت و سوی جامعه را دچار تغییرات اساسی میکند.
نقش سازمانها و نهادهای مختلف فعال در حوزه زنان برای جلوگیری از ایجاد و گسترش نفوذ دشمن
این پژوهشگر حوزه زنان در ادامه به نقش سازمانها و نهادهای مختلف فعال در حوزه زنان برای جلوگیری از ایجاد و گسترش نفوذ دشمن در این حوزه، اشاره کرد و گفت: قطعاً نهادهای غیردولتی، سمنها، حوزههای علمیه، دانشگاهیان و افرادی که در این زمینه فعالیت دارند، با ارایه تحلیلها و هشدارهای مناسب و واکاوی پیشینه نفوذ در حوزههای فرهنگی، میتوانند در این موضوع نقش داشته باشند. متأسفانه در گذشته تاریخی خود شاهد موارد متعدد نفوذ دشمن در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و اطلاعاتی بودهایم و در اعصار و ادوار مختلف، در دوران مشروطه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی موارد و مصادیق متعدد نفوذ داریم که بعد از مدتها شناسایی شدهاند. یکی از نمونههای معروف آن، در سالهای اخیر، سیامک پورزند و باند اوست که در سال 1380 شناسایی و دستگیر شد. با توجه به این پیشینه تاریخی، باید دلایل موفقیت، راهکارها و شیوههای نفوذ و آثار و پیامدهای نفوذ، شناسایی، واکاوی و مطالعه شود و در اختیار مسئولان اجرایی قرار بگیرد.
هشدارهای مراکز پژوهشی و علمی میتواند مانع از اقدامات جریان نفوذ در کشور شود
او افزود: متأسفانه بیشتر مسئولان اجرایی به دلیل مشغلههای متعدد و فراوانی که دارند، فرصت مطالعه و کار علمی و پژوهشی ندارند و به دلیل پرداختن به امور اجرایی و عملیاتی، بیش از حد عملزده شدهاند، و چه بسا تصمیماتی بگیرند که در تضاد با باورها، ارزشها و احکام اسلامی و مصالح کلان کشور باشد. بنابراین، مراکز علمی و پژوهشی حوزوی و دانشگاهی و نهادهای مردمی فعال در حوزه زنان، میتوانند با پژوهشها، تحقیقات و مطالعات خود و همچنین با هشدارهای بهموقع به مسئولان کمک کنند. در بحث الحاق ایران به کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، شاهد بودیم که اگر هشدارهای بهموقع نهادهای حوزوی نبود، این الحاق انجام میشد. قطعاً این تذکرات و هشدارها میتواند مؤثر باشد و مانع از اقدامات جریان نفوذ در کشور شود.
لزوم توجه مسئولان به دیدگاههای امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید در حوزه زنان
شفیعیسروستانی در ادامه تأکید کرد: برای مقابله با نفوذ دشمن در حوزه زنان و خانواده، لازم است مسئولان اجرایی کشور به دیدگاههای کلان و راهبردی که امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در حوزه زنان مطرح کردهاند و همچنین دیدگاههای مراجع عظام تقلید بیشتر توجه کنند و قانون اساسی جمهوری اسلامی و دیگر اسناد بالادستی را که در سالهای اخیر در حوزه مباحث زنان به تصویب رسیده است، نصبالعین خود قرار دهند.
اسناد بالادستی مهمی که میتواند سمت و سوی حرکت ما در حوزه زنان را روشن کند
او با بیان اینکه در سالهای گذشته اسناد مهمی در شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت به تصویب رسیده است که میتواند سمت و سوی حرکت ما در حوزه زنان را روشن کند، افزود: مقام معظم رهبری نیز دیدگاههای صریح، روشن و واضحی در این زمینه مطرح کردهاند. راهحل حفظ دستگاههای اجرایی از نفوذ عوامل بیگانه و حفظ سمت و سوی ارزشی آنها، توجه به نکاتی است که در این بیانات و تذکرات مراجع عظام تقلید آمده است. توجه به این نکات میتواند مانع تأثیرگذاری و نفوذ دشمن در حوزه زنان شود.
دو تا سوال در مورد خانمها برام پیش اومده، کسی می تونه با استدلال منطقی جوابشو بده؟؟؟!!
1- اگه خانم می تونه بره سرکار و پول در بیاره، چرا شوهر باید خرج زندگیشو بده؟
2- اگه خانم می تونه در هر اداره ای استخدام رسمی بشه، بعد هم می تونه تفنگ دست بگیره و بجنگه، چرا نباید مثل پسرها بره سربازی؟
البته سوال های دیگه هم داشتم، ولی چون یکم زیادی فلسفی می شد از حوصله جمع خارج بود!!!
حالا همین دو تا حل بشه کلاهم رو هم میندازم بالا.
خدا همه ما رو هدایت کنه.
مجوزهای برنامه واتس آپ:
قابل توجه کسانی که فکر می کنند واتس آپ، بدون اجازه شما کاری نمی کند:
در اندروید 4.4، بروید به قسمت تنظیمات- قسمت مدیریت برنامه ها، و واتساپ را پیدا کنید. کمی پایین همین صفحه نوشته است: مجوز ها (permissions). در این قسمت توافقات انجام شده و مجوزهایی است که واتساپ از شما می خواهد و شما در طول نصب برنامه، برای آنها دکمه اوکی را فشار داده اید و تایید کرده اید.
برخی خیال می کنند این مجوزها، یعنی همان امکانات برنامه. یعنی این که این برنامه می توانند و قابلیت دارد این کارها را انجام دهد. یعنی می گویند منظور این است که کاربر می تواند به کانتکت ها از طریق واتساپ وارد شود. یا اس ام اس ها را جابجا و کم و زیاد کند. این در واقع مجوز دسترسی بدون اجازه نیست، بلکه قابلیت است.
اما به عنوان مثال در قسمت «عکسبرداری و فیلمبرداری» که می رویم، و روی آن کلیک می کنیم به نکته عجیب و جالبی بر می خوریم: آنجا نوشته است:
«به برنامه اجازه می دهد با دوربین به عکسبرداری و فیلمبرداری بپردازد. این مجوز به برنامه اجازه می دهد از دوربین در هر زمانی بدون تایید شما استفاده کند»
خب..... حالا روشن می شود که واتساپ قانونا اجازه دارد دوربین را روشن کند. البته در قسمت ضبط صدا فقط اسم توافقنامه آندرویدی را آورده است و کاری را که اجازه دارد انجام دهد نیاورده است.
کلمه قابلیت به انگلیسی می شود: در مورد نرم افزار: sufficiency , ability , capability یا اگر بعنوان فایده ذکر شود به آن می گویند: advantage- اما کلمه مجوز دسترسی در انگلیسی معنی: access permissions وجود دارد که اصلا به قابلیت ربطی ندارد.
البته سایت واتس آپ اعلام کرده است که این برنامه، برای امنیت و فردیت کاربران اهمیت زیادی قائل است و علاقه ای به استفاده از عکس های خصوصی شما و گرفتن عکس از شما ندارد و گفته این مجوز را فقط برای افزودن قابلیت های جدیدی که از دوربین استفاده می کنند از شما گرفته ایم و .... اما واقعیت کنونی قضیه این است که به هر بهانه ای این کار را کرده باشد، برای او عکس گرفتن و فیلم گرفتن بدون اجازه، کاملا قانونی و رسمی است و هیچ کس حق اعتراض به او را ندارد چون خود کاربر خواسته است.
به نظرم کمی هوشمندانه تر عمل کنیم بد نیست!!
نکته ای به ذهنم آمد که جالب است نقل کنم.
در متن آیات قرآن، آیه ای وجود دارد که می فرماید: من قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا
ترجمه آن این است: هر کس یک نفر را بکشد؛ بدون اینکه کسی را کشته باشد یا در زمین فساد کرده باشد، مثل این است که همه مردم را کشته است. و هر کس یک نفر را زنده کند، مثل این است که همه مردم را زنده کرده است.
این آیه نشان می دهد که دین اسلام برای جان «یک» نفر نیز ارزش فراوانی قائل است. هیچ مجوزی برای کشتن یک انسان وجود ندارد غیر از این دو مورد:
1- آن فرد یک انسان دیگر را بی گناه کشته باشد ولذا باید قصاص شود. مقابله به مثل شود تا هم مجازاتی باشد برای این کار بسیار زشت و هم قتل در جامعه کاهش یابد و دیگران بترسند و دیگر جرآت چنین کاری پیدا نکنند.
2- آن فرد در زمین فساد کرده باشد. با دست بردن به سلاح در بین مردم ایجاد رعب و وحشت کرده باشد. علیه حکومت عادل اسلامی و حکومتی که حرف حق را می پذیرد، برای کسب قدرت قیام مسلحانه کرده باشد. کسی که دست به اغتشاش و ناامنی زده باشد و خلاصه زندگی مردم را مختل کرده باشد و امنیت عمومی جانی و مالی و ناموسی را از بین برده باشد.
مطابق این آیه که بسیار مهم است، دین مبین اسلام برای جان «تک تک» انسان های بشر ارزش بسیار زیادی قائل است و جان یک نفر را معادل جان همه و زندگی یک نفر را معادل زندگی همگان می داند.
از دقت در کلمه «نفسا» این نکته بر می آید که : ارزش جان انسان ها به دین و مذهب و آیینشان نیست. مهم نیست فرد یهودی است، مسیحی است، بت پرست است، بی دین است، لا مذهب است، و یا هر آیینی را قبول دارد. مهم این است که انسان یعنی ولد آدم، به هیچ وجه اجازه نمی دهد به جان او کوچکترین تعرضی شود مگر یکی از این دو حالت برای او پیش آید. که در هر دو حالت الحق و الانصاف چاره ای جز کشتن فرد وجود ندارد. چون اگر این فرد کشته نشود، جان انسان های بسیار دیگری به خطر می افتد فلذا این آدمکشی در نطفه خفه می شود.
در هر کجای دین اسلام، اگر حکمی مبنی بر قتل یا سنگسار یا اعدام یا هر چه به کشتن انسان ها بر می گردد، وجود دارد، قطعا یکی از این دو شرط در آن فرد محقق شده است و الا اسلام هرگز به قتل هیچ انسانی راضی نمی شود و اتفاقا انتقام کسانی را که بی دلیل جان مردم را می گیرند، با قدرت و صلابت می گیرد.
حال نگاه کنید به وضعیت دنیا. اسلام را به حمایت از تروریسم متهم می کنند در حالی که این طور اسلام از جان انسان ها حمایت بی چون و چرا کرده است. هر چه توی سر خودشان زدند که به مردم دنیا با ابزارهای مختلف رسانه ای بقبولانند که اسلام خشن است و اله است و بله است..... نتوانستند. گفتند یک سری گروهک تروریستی می سازیم که آخر خشونت و سفاکیت باشند، ولی با شعار اسلام. پول می دهیم که اسلام را بدنام کنیم!!
حال متوجه می شویم که گروهک های تروریستی، هیچ اعتقادی به اسلام و آیات قرآن ندارند. به طور کلی، هر کس در دنیا خونریزی کند، جنایت کند، جان انسان ها را تهدید کند و خشونت زیاد به خرج دهد، و بعد دم از اسلام بزند، از اسلام هیچ بویی نبرده است و دروغ می گوید.
خدا می داند آمریکا و اسرائیل در یک صبح تا شب، چند نفر انسان را با واسطه یا بی واسطه در دنیا می کشند. آمریکا قاتل بزرگ است. اسرائیل قاتل بزرگ است. طبق متن اسلام باید با این قاتلان بزرگ و حرفه ای مبارزه کرد تا جان انسان های دنیا حفظ شود. با این کار ، آیه «و من احیاها» عمل می شود و مسلمانان باید همه مردم دنیا را زنده کنند.
خیلی تلاش کردند اسلام هراسی کنند. چهره اسلام را در خون ریزی و جنایت و قساوت قلب و شکنجه و ظلم و آدم کشی های بسیار فجیع نشان دهند. گروهک صهیونیستی دولت اسرائیلی عراق و شام را تشکیل دادند. اما نتیجه چه شد؟ چهره اسلام واقعی نمایان تر شد. همه جهانیان اگر تا الان فرق بین اسلام واقعی و وهابیت تکفیری را نمی فهمیدند، اگر به مردم دنیا، شیعه و سنی را دو گروه افراطی معرفی می کردند که هر دو اهل جنایت و تعصب و خشک مغزی هستند، اگر مثلا برخی در نیویورک در عصر رسانه فکر می کردند ایران یک کشور عربی است!! .... با راه افتادن گروه های تکفیری کاملا واضح شد. همه فهمیدند که نسخه تقلبی از اسلام را عده ای با هزینه های گزاف درست کرده اند که بخواهند چهره اسلام را بپوشانند و در اذهان عمومی فرافکنی کنند. وقتی ایران به جنگ با تروریست ها رفت دنیا این سوال را برای خود مطرح کرد که اگر به قول رسانه هاشان ایران حامی تروریسم است پس چرا با تکفیری ها می جنگد؟ با اندکی تحقیق توسط مخاطبان حقیقت برایشان روشن می گردد در حالی که تا قبل از این با تبلیغات به راحتی قبول می کرد ایران جزء همین تروریست هاست!!
این همه تصویر و کلیپ و فیلم با ابزارهای رسانه ای و تکنیکهای هالیوودی ساختند که رعب و وحشت را در دل مخالفان خود بیاندازند ، خواستند با روش ترور و ایجاد رعب و وحشت دیگران را مطیع خود کنند اما غافل از آنکه همین تکنیک ها و کلیپ بر علیه خودشان استفاده شد. چطور؟ اگر تا قبل از این انسانهایی در بلاد اسلامی بودند که غیرت دینی نداشتند، جرئت و شهامت کافی برای جنگ با تروریسم نداشتند، یا حوصله و وقت جنگیدن نداشتند ، اکنون با دیدن این تصاویر جنایات، خون در رگ غیرتشان به جوش آمده و هر طور و به هر قیمت هم شده خود را به جبهه می رساند تا حداقل از کینه اش یک تکفیری بکشد، زیرا برادر دینی اش را ظالمانه کشته اند. جسور و شجاع و بی باک می شوند. در راه جهاد دست از جان می شویند و به قلب تکفیر می زنند و از هیچ چیز باک ندارند.
این است که آمریکا نقشه اش علیه خودش تمام می شود و امروز تکفیر دارد ذلیلانه مزه شکست و هزیمت را تجربه می کند
ما فقط "فکر می کنیم" شبکه های اجتماعی صرفا یک محیط تبادل نظرات و آرا و صحبت هاست. ما فقط"خیال می کنیم"که امثال فیسبوک و توئیتر فقط یک ظرف توخالی اند که هر محتوایی را بر می تابند. ما فقط گمان می کنیم که اینها دلشان به حال ما سوخته که هزینه های تماس و پیامک در ایران زیاد است، آمده اند شبکه اجتماعی راه انداخته اند که ارزان تر مرتبط شویم. فیسبوک مسقیما جمهوری اسلامی و حزب الله را با یک اقدام تروریست می نامد. این هم اقدامش:
فیسبوک با ارسال نامه هشدار دهنده به صفحه فیسبوک العالم عنوان کرد که تصویر سلفی جهاد مغنیه در کنار سردار قاسم سلیمانی به دلیل اینکه با سیاست ها و قوانین فیسبوک در تعارض می باشد، حذف شده است.
در قوانین فیسبوک آمده که انتشار تصاویر مربوط به «گروه های تروریستی» ممنوع است و بدین ترتیب شهید جهاد مغنیه و سردار قاسم سلیمانی از دیدگاه فیسبوک به عنوان تروریست معرفی شده اند.
آیت الله آملی لاریجانی به تازگی گفته اند:
«در قانون اساسی چیزی به نام نظارت بر رهبری نداریم...نظارت مجلس خبرگان بر رهبری مانند این است که بگوییم که افراد در مقام تقلید از مراجع، چون باید شرایطی همچون (اعلم بودن یا مجتهد مطلق بودن) یا عدالت را در مرجع تقلید احراز کنند، پس بر وی نظارت دارند! سخنی که بطلان آن روشن است. چون وظیفه مقلد تشخیص ویژگی ها و صفات مرجعیت است. خلاصه آنکه آنچه در قانون اساسی آمده است «تشخیص» صفاتی خاص یا فقدان آن در رهبری است و تشخیص، تلازمی با نظارت ندارد.»
در مقابل این سخنان علی مطهری نماینده مجلس در نامه ای سرگشاده به ریاست قوه قضائیه، گفته است که: « روشن است که کلمه «نظارت بر رهبری» در قانون اساسی نیامده است اما آیا محتوا و مدلول و مفهوم آن هم نیامده است؟ آیا باید جمود به لفظ داشته باشیم؟! این سخن شما، هم خلاف سیره امام خمینی و مقام رهبری، هم خلاف حکم عقل و علم سیاست، هم خلاف سیره پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین و هم خلاف قانون اساسی و مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی است و بهترین شاهد و مستمسک را به دست افرادی داد که همواره جمهوری اسلامی را به استبداد دینی متهم میکنند.»
بنده فکر می کنم پشت این حرف ها مسائل سیاسی و یا حتی جریانات خطرناکی نهفته است که قصد دارند برخی اختیارات رهبری را در جامعه محدود کنند. والا این قدر زیاد مطرح کردن نظارت بر رهبری توسط افرادی مثل آیت الله هاشمی رفسنجانی، چه معنی دیگری می تواند داشته باشد. خب قانون که مشخص است. حدود وظایف و اختیارات نیز مشخص است. اما تکرار و روی کار آوردن برخی کلمات و عبارات، معنای سیاسی دارد.
واضح است که منظور آیت الله لاریجانی از اینکه: نظارت بر رهبری در قانون اساسی نداریم، این است که اینکه نباید افرادی پیدا شوند و بخواهند به گونه ای در امورات مربوط به رهبری جامعه دخالت کنند که دست و بال رهبری برای اداره جامعه بنا به تشخیص مصالح و مقتضیات نظام ولایت فقیه، بسته شود. این نوع نظارت در هیچ جای قانون اساسی نیامده است. اما باید بدانیم که نظام جمهوری اسلامی ایران بر محور «ولایت» فقیه است و بقیه افراد تحت ولایت ایشان هستند. یعنی ملزم شرعا و قانونا به اطاعت از فرامین صادره از طرف ایشان هستند. طبیعی است شخص ولی، باید دارای اختیارات تام در امور حکومتی باشد و هیچ نظارتی نباید ایشان را محدود کند یا برای ایشان تعیین تکلیف نماید یا ایشان را تحت فشار قرار دهد. زیرا در این صورت مفهوم «ولایت داشتن» از بین می رود.
بررسی شرایط رهبری که در قانون اساسی آمده است وظیفه خبرگان رهبری است. اما این نوع از بررسی، در امور خاصی است که جزو شرایط اساسی رهبری است. مثل علم. مثلا اگر خدای ناکرده رهبری دچار بیماری فراموشی یا آلزایمر شود، یکی از شرایط رهبری را نخواهند داشت. یا مثلا شجاعت. اگر جایی رهبری در مقابل دشمنان از خود ترس نشان داد، شرط شجاعت از بین می رود. تقوا. اگر بی تقوایی انجام داد. گناه کبیره کرد یا بر صغیره اصرار ورزید به همین ترتیب. چندین شرط وجود دارد که همه در اسلام تشریح شده است. اما این بررسی، اصلا شبیه نظارت بر یک نماینده مجلس نیست. زیرا خبرگان در مقام بررسی شرایط ولی جامعه است نه یک مسئول یا وکیل. «ولی» جامعه قطعا و یقینا همه شرایط رهبری را داشته است که تا به حال نظام اسلامی با اقتدار سر پا ایستاده است و این نظام پس از خدا و معصومین، قائم به شخص ولی فقیه است. لذا اسلام اجازه نمی دهد هیچ شخص یا گروهی بر تک تک کارها و سخنان رهبر و ولی جامعه، خرده بگیرد، دائما اشکال تراشی کند و ایشان را مورد سوال و جواب در مورد این کارها قرا دهد. بلکه فعالیت های رهبری رصد می شود. مورد مطالعه قرار می گیرد و با اصول اسلامی و الهی شرایط رهبری منطبق می شود. اما یک نماینده مجلس یا وزیر را می توان برای مواضعش مورد سوال و جواب قرار داد. تک تک اموال و زندگی اش را بررسی کرد و در صورت هر گونه تخلف، برخورد قانونی کرد. زیرا این فردی بوده مورد اعتماد گروهی از مردم. دارای تقدس که نبوده است. سیستمی هم قائم بر این شخص نبوده است. بلکه فردی نخبه و تحصیلکرده است. دارای وجهه الهی و جامع الشرایط هم نبوده است. بلکه احساس وظیفه کرده و در صحنه حاضر شده است.
لذا این قیاس که همه مسئولین را از نظر اختیارات نهادهای نظارتی مانند رهبری در نظر بگیریم یک قیاس اشتباه است زیرا این نظام نظام «ولایت» فقیه است. و تا کنون الحمدلله شخص رهبری کنونی حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله) به اعتراف همگان از همه جناح ها، دین ها، ملیت ها و حتی برخی صاحبان قدرتهای بزرگ، بهترین و عالی ترین و کامل ترین و جامع الشرایط ترین فرد برای رهبری نظام جمهوری اسلامی بلکه جهان اسلام است.
برای مطالعه ر.ک به این سرمقاله: لینک
موج اسلام خواهی به سمت کشورهای اروپایی و آمریکایی گسترش یافته و ملت دارند حتی یک بار هم که شده طعم شیرین حجاب را می چشند، و لذت آن را غیر قابل وصف می یابند (اشاره به کار خوب انجمن دانشآموزان مسلمان در ایالات متحده که طعم حجاب را برای یکبار به دیگر دانش آموزان هم می چشاند):
آنوقت ما روز به روز داریم از آنچه داریم و مال خودمان است فاصله می گیریم تا حدی که حجابی سر می کنیم که خودمان را با آن مسخره کرده ایم. هر کس نگاه کند می گوید اینها بالاخره حجاب دارند یا ندارند...تکلیف را مشخص کنند!
سالها دل طلب جام جم از ما می گرد----------وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
با وحشیگری وارد شهر دیگران شده اند، با ایجاد فضای رعب و وحشت و قتل عام های گسترده سعی کرده اند فضا را دست بگیرند، خود را حاکم خوانده و بر منابع مالی مسلط شده اند...قانون وضع کرده و سیستم راه انداخته اند به نام اینکه می خواهیم «حکومت اسلامی» راه اندازی کنیم. پست فطرت ها خیال کرده اند اسلام این گونه حکومت می کند!!
در اسلام ، مشروعیت حکومت از طرف خداوند می آید اما مقبولیت باید از طرف مردم باشد. برای تشکل حکومت اسلامی هر دو فاکتور مشروعیت و مقبولیت لازم است. اسلام فقط در صورت وجود دو شرط همزمان، اقدام به تشکیل حکومت می کند.
این حرامی ها هیچ کدام از دو فاکتور را ندارند. وهابیت بعنوان پشتوانه تفکری جریان تکفیری بعلت مخالفت صریح با احکام و قوانین دین اسلام، به نوعی مرتد شمرده می شوند. لذا کسانی که حکم نفی سبیل را نمی پذیرند و سردم داران وهابی با آمریکا و یهود که دشمن ترین دشمنان مسلمانان هستند، دوستی می کنند. کسانی که دوستی اهل بیت پیامبر را که تمام فرق اهل تسنن هم قبول دارند را رد می کنند و با آنها دشمنی می کنند. کسانی که تمام شعائر الهی و بناهای مذهبی و اسلامی را حتی کعبه، مصداق شرک و نجس می دانند، کسانی که بقیه فرق مسلمانان را تکفیر و آنها را مهدور الدم می دانند در حالی که هیچ یک از فرق اسلامی، بقیه را تکفیر نمی کنند بلکه قائلین به شهادتین را مسلمان می دانند. این گروه، مرتد و از دین خارج شده هستند. لذا جریان تکفیر ابدا مشروعیت اسلامی ندارد بلکه مخالف اسلام است و انحرافی از قرآن و سنت پیامبر اکرم می باشد.
مقبولیت هم واضح است که ندارند. وضع قوانین و رفتارهای خشن با مردم. خونریزی و جنایت و قتل عام به بهانه مخالفت با «حکومت اسلامی»!! استیلای بر مردم و استضعاف آنها، تخریب مساجد مردم و اماکن مقدس بر خلاف اعتقادات مردم، مجبور کردن مردم به پذیرفتن قوانین و احکام خودشان و گردن زدن در صورت سرپیچی، ظلم به مردم با فروختن ارزان نفت آنها و چپاول اموال آنها برای خرید اسلحه و نیرو، اینها همه مصداق عدم مقبولیت است. حکومت اسلام، آن است که از دل رای مردم و با اقبال عمومی مقبولیت پیدا کند و به قدرت برسد نه با زور سرنیزه.
لذا این طاغوت که به نام داعش راه اندازی کرده اند، مخالف اسلام و دین خداست و وحوش و ظلمه ای که در آن می جنگند همگی جنود شیطان هستند که تحت لوای اسم مقدس خدا و پیامبر، به سفاکی مشغولند.
اما همچنان شبکه صدای آمریکا VOA وقتی اخبار این تروریست ها را می دهد از لفظ «حکومت اسلامی» استفاده می کند و بر آن اصرار دارد. چرا که می خواهد به ذهن مخاطب این گونه القا کند که حکومت اسلامی، این گونه بر سر کار می آید و این گونه حکومت می کند در بهترین شکل خود!!! نمی داند که مسلمانان جهان خوب آگاهند که اسلام هیچ وقت با زور سرنیزه حکومت را را اندازی و حفظ نمی کند، سیره پیامبر خدا و اهل بیت عصمت و طهارت (مثل حضرت علی ع) همواره بر این بوده است که زمانی که حجت بر آنها تمام می شد و مقبولیت پیدا می کردند، حاکم می شدند. چه برسد به اینها که مرتد هستند و هیچ گونه نسبتی نه با نص اسلام و نه با هیچ فرقه اسلامی در جهان اسلام ندارند.