شیطون هم حکایتی داره!
میگن شیطون این طوریه که اول یکی رو گول می زنه که این کار رو بکن. وقتی کرد، می گه:
کی بود؟ کی بود؟ شیشه شکست. شیشه نبود؟ پس چی شکست؟
گناه کردی؟ خاک تو سرت! مگه تو خری؟ تیر تو پرت!!
ولی عوضی! تو بودی گفتی؟ این کار رو بکن! تو نمی افتی!
کی بود؟ کی بود؟ شیشت شکست؟ خب به درک! بهتر که شکست!
من که نکردم! من فقط گفتم/ که تو بکن/ بعدش هم رفتم!
حالا هم می گم/ تو غلط کردی! فکرش رو نکن! کردی که کردی!
اگه مزه داد/ تکرارش بکن/ گناه کیلو چند؟ حالتو بکن!
..... تا می رسیم به روز قیامت!.....
شیطون احمق! تو باعث شدی/ برن جهنم/ اینا همگی
کی اینو گفته؟من چیکاره ام؟ من که اونارو/ زور نکردم
اصلا من خودم/ گناه ندارم/ مگه دیوونم/ برم جهنم؟
من از شما و/ همه کاراتون/ بدم می یاد/ گور باباتون!!
خدا می گه/ برو جهنم/ دیگه حرف نزن/ بمون تا بگم!!!
حالا حکایت آمریکا که سوار خرهایی مثل مبارک و قذافی و بن علی و ... هست همینه!!!!!
اندر حکایات شیخ جلبک نمای و پیر خرافات
شیخ جلبک نمای مردی بود به غایت نامرد و مریدان بسیار داشت. دوستی داشت پیر خرافات نام که پیر همه خرافاتیان را
در آورده بود و سر در گریبان چاکش کرده مطالبی می فرمود که کس فهم نکرد. از قضا رفاقت سر به رقابت نهاد و جلبک نمای با حرکاتی نمایشی و ناموزون، مریدان پیر را نیز به گرد خود آورد به حدی که برای وی نعره ها زدندی و شلوارها پاره کردندی! (معاذ الله). پیر اندک مغزی که داشت را با اندک سرمایه ای که می چاپید تقویت کرد و شعار سرداد: پولها پیش منه، همه رو دادم به ننه!. لکن حربه اش اثر نکرد و مریدان همه جلبک بر تن مالیدندی و به دور شیخ به عیاشی پرداختندی. از قضا جلبک پژمرده شد و بخاطر ضعف به گوشه ای فتاد. چرا که مالیه قطع شده بود. اما شیخ هرروز کاغذی از جایی می دزدیدی و بیانیه می نوشتی و هارت و پورت کردندی. فی المثل مرگ عمه این را تسلیت گفتندی و عروسی ننه آن را تبریک. تا که یک روز، مریدان اسبق که از نامه های این احمق و هیکل لق و مکر و فریب پول های پاره، و سوروس پول نداره!! به تنگ آمده بودند، حلقه ای تنگ به دور وی ساختندی و با ضربات شست، وی را کشتندی و سبزی جلبکش را به خاک سیاه سپردندی تا عبرت همگان گردد و کس را به خدعه اوشکول ننماید! پیر خرافات نیز در گوشه ای از خرابات در حالی که در بحر خلیج عربی غرق بودی و از تنگی جا غرق عرق، در حالی که گوشیش آنتن ندادندی و مخش هنگ جان ناقابل به عزرائیل علیه السلام تسلیم کردندی و رفقا شادی کنان بر جنازه اش صرف و نحو خواندندی:
صرف الدنیا بای نحو کان دخل النار بکل نحو یکون!!
اندر احوالات استادنا شیخ کبر الدوله کبیرالممالک متکبر السلطنه
شیخنا الاکبر کبیرمردی بود که کبراء اعاظم در برابرش تعظیم بکردندی و اگر نبود مضایق این دنیای دون، از کبر به آسمان می رفتی و دیگر بر نمی گشتی (ان شاءالله تعالی). روزی به تریش قبایش بر بخورد و به گستاخی یک انسان صغیر و غیر کبیر! اندکی از عبایش پاره شد. وی دست به دامن شیخ گشت که گرمرا ببخشیدندی و عفو کردندی چندان مدحت گویم که چاپلوسان و پست فطرتان دربار هم بر منکرش لعنت فرستند و سقف آسمان از این صفات کبریایی دو نیم گردد! شیخ با دست ضربتی محکم بر صورت وی نواخت که مزه مریز که ما را امثال تو بسیار است و صغیر به سمت دوری پرتاب شد. و غافل از اینکه صغیر دست به دامان شیخ بود. از قضا بقیه دامان نیز جر خورد و صغیر گریخت. الحمد لله
شلوار تکبرش پاره باد!!
دنیا دو روزه دلت نسوزه
همه آدما میرن تو کوزه
چشمتو وردار از مال دنیا
میشی تو راحت، نشی مث ما
ادامه شعر کی به کیه...
حسودی با ناحسودی رفاقت داشت. و چه بد رفیقی بود. اگه بگی حسود یک ذره به خوبیهای ناحسود، حسد می ورزید! اصلا و ابدا! هرروز وضعش خراب تر و خراب تر می شد. هی چشمش به مال مردم قلنبه تر می شد و هی می خواست هیچکی هیچی نداشته باشه و هرکی داره با زندگیش حال می کنه یک بلایی، عذابی، خرابی ای، زحمتی، رنجی، سختی ای ، کوفتی، زهر ماری ... بخوره تو سرش که دیگه بلند نشه دل آقا آروم شه! خودش هم می دید مال رفیقش بیشتر می شه و خودش فقیر تر، عوض اینکه فکر کنه چرا، هی چش می زد به دیگران. ای بترکه چشم حسود! تا اینکه یکدفعه خدا بهش کلی چیز میز داد. این قدر بهش داد که تا خرخره رفت تو مال دنیا. مثل بادکنک این قدر باد کرد و باد کرد، تا اینکه یکی مثل خودش، سر رسید و با یک چشم زخم کوچک، ترکاندش و فرستادش ته دره!! عجب پسری بود پسر رفیقش!!!
خدایش مورد عنایت قرار دهد و در جوار قارون جای فرماید
پیامدهای افزایش طلاق در جامعه
وقتی می گوییم طلاق در جامعه در حال افزایش است، این دقیقا به این معناست که امنیت ازدواج رو به کاهش است. یعنی زن و مردی که قصد دارند با هم ازدواج کنند، درصد کمتری احتمال می دهند که زندگیشان پایدار بماند و متقابلا احتمال بیشتری برای جدایی می دهند. وقتی این پدیده ناگوار ناامنی در جامعه بالا می رود، انعکاس آن در بخش های مختلف فرهنگی پدیدار خواهد گشت. یکی از آنها که بسیار هم مهم است، عکس العملی است که خانواده ها به این پدیده نشان می دهند. (بقیه در ادامه پیامدها-کلیک)
ادامه پیامدها...
ما به مردها گفتیم: می خواهیم مثل شما باشیم. مردها گفتند: حالا که این قدر اصرار می کنید قبول!
و ما نفهمیدیم چه شد که مردها ناگهان این قدر مهربان شدند. وقتی به خود آمدیم، عین آنها شده بودیم. کیف چرمی یا سامسونت داشتیم و اوراقی که باید بهش رسیدگی می کردیم و دسته چک و حساب و کتاب هایی که مهم بودند....
با رئیس دعوایمان می شد و اخم اش را می آوردیم خانه سر بچه ها خالی می کردیم. ماشین ما هم خراب می شد، قسط وام های ما هم دیر می شد ...
دیگر با آنها مو نمی زدیم، آنها به وعده شان عمل کرده بودند و به ما خوشبختی های بی پایان یک مرد را بخشیده بودند.
همه کارهایمان مثل آنها شده بود فقط، نه خدای من! سلاح نفیس اجدادی که نسل به نسل به ما رسیده بود، در جیب هایمان نبود.
این پست رو برای این زدم که یک کم فکر کنیم. چرا بعضی نگران هیچ چیز نیستند و بعضی نگران همه چیزند؟ ما باید در زندگی چه روشی را پیش بگیریم؟ ما اینجا یک سری سوال کردیم که ستایشگر معلمی باشیم که اندیشیدن را بیاموزد!!
درحوزه انتظارات اخلاقی ای که اسلام از انسان ها دارد، آیا اسلام دوست دارد افراد در فردیت زندگی کنند و یا در اجتماعیت؟ به این معنی که:
1- آیا اسلام دوست دارد افراد خود را ببینند و ایمان خود را حفظ کنند و مسائل خود و نهایتا خانواده خود را مدیریت و آن را رتق و فتق کنند و زندگی فردی شادی داشته باشند و یا اینکه نه. همیشه از دردهای دیگران و جامعه خود آگاه باشند و برای آنها ناراحت باشند و دغدغه دیگران را داشته باشند؟
ادامه سوالات...
تحلیل فیلم دلشکسته از دیدگاه مذهبی
این فیلم را از چند منظر می توان بررسی کرد. محتوایی، قالبی، فقهی و ... . ممکن است در هر بار نتایج متفاوتی از تحلیل این فیلم به دست آوریم. ولی ما در تحلیل لزوما قصد نداریم در مورد فیلم «یک قضاوت کلی» بکنیم و بگوییم خوب است یا بد است! هر فیلمی احتمالا هم خوبی و هم بدی دارد. سعی می کنیم کمی تا نیمه ابری تحلیلمان رنگ و بوی علمی-مذهبی داشته باشد، اگر خدا بخواهد.
خلاصه اینکه...
ادامه مطلب...
در مورد تقوا حرف زیاد گفته و شنیده شده است. اما به نظر می رسد باید بیاییم و یک بررسی دقیقی روی مفهوم آن بکنیم . چرا که می بینیم در کلام خداوند مهم ترین مساله ای که یک مسلمان باید آن را رعایت کند بعد از ایمان به یکی بودن خداوند ، تقوا است. انما یتقبل الله من المتقین. اگر خداوند فقط اعمال متقین را قبول می کند و اعمال بقیه ارزشی ندارد پس تقوا خیلی مهم است . ولی متاسفانه خوب معنی نشده است.
حالا این تقوا چی هست؟
ادامه تقوا...