وبلاگ :
مسلمان نوشته ها
يادداشت :
يک شعر خيلي خيلي خنده دار-خيلي خيلي مضحک!
نظرات :
0
خصوصي ،
2
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
samir
تمام اينا قياس مع الفارقه
از نگاه مقابل هم ميتوني ببيني قضيه رو
مرد ميگه زن خودشو بپوشونه که من آزاد باشم
پس تمام مثالهاتو برگردون به اين سمت و ببين که اين ايدئولوژي هم چقد مضحک ميتونه باشه
پاسخ
معذرت مي خواهم...شما اينجا معناي آزادي رو عوض کردي، بعد خيال مي کني که قياس مع الفارقه. خب عزيزم. آن آزادي که در شعر سيمين دانشور آمده، مساوي با بي بندو باري و لاقيدي هست، (هر جور خواستم بپوشم است!) اما ايني که شما اينجا گفتي، مساوي با حيا و عفت و آرامش شخصيت هست. البته هر کسي آزادي را از ديد خودش تفسير مي کنه، اما به نظر شما، کداميک از اين دو نوع آزادي، حق همه مردمه؟ آزاد باشند که هرطور خواستن بپوشن، هر کس هم توجهش جلب شد به درک؟! يا آزاد باشند که همه جا نگاه کنند، دچار تحريک و مشغوليت ذهني هم نشوند، قلبشان هم پر از تلاطم نشود و آرامش داشته باشند؟مثل اينه که بگي: يکي مي گه آزاد باشم صداي ضبطم را زياد کنم...ديگري مي گه: آزاد باشم که آرامش داشته باشم و سروصداي زياد اعصابم رو خرد نکنه. خب...کداميک از اين دو حق دارند برادر من؟ آيا هر دو مساويند...آيا مي توان گفت هر دو تفسير خود را دارند و هردو هم محقند؟ معلومه که نه. يکي حق داره و آزاديش آزادي مشروعه، ديگري حق نداره و آزاديش غير مشروعه.