دکتر علی لاریجانی در مراسم یادواره شهدای غواص و آبی-خاکی فارس به تاریخ 22/12/92 در حسینیه عاشقان ثارالله شیراز خاطره ای زیبا از شهید مطهری نقل کرد که بسیار عجیب بود. موضوع بحث ایشان پیرامون این بود که شهید، یک سری مسائلی را می دیده است و به مقامی می رسیده که خبر از شهادت خودش داشته است. احساساتی و از روی مسائل این چنینی نبوده که شهید می شده. خاطره را آقای لاریجانی اینگونه نقل کرد: شهید مطهری صبح روزی که در همان روز به شهادت می رسند یک چهره برافروخته و حالت خاصی داشته اند. به طوری که حال و شعف از حالات و صحبت های او معلوم بود. و ما متوجه شدیم که مثل همیشه نیست و با روزهای دیگر فرق دارد. از او سوال کردیم که چه شده؟ او گفت: یک اتفاق مهمی امروز در زندگی من پیش خواهد آمد. من خواب عجیبی دیدم: رسول خدا را به خواب دیدم که با من و امام خمینی در طواف ملاقات فرمودند. ابتدا من به رسم ادب اشاره کردم به امام، و رسول الله ابتدا امام را در آغوش کشیدند و بوسیدند و سپس به سراغ من آمدند و پس از در آغوش کشیدن، لب هایشان را بر لب های من گذاشتند تا اینکه از خواب بلند شدم و هنوز گرمی لب های پیامبر را حس می کنم.
همان شب شهید مطهری ترور می شوند و به شهادت می رسند. (این قسمت از خاطره در کتاب خاطرات استاد هم آمده است)
آقای لاریجانی در ادامه گفت: پس از شهادت شهید مطهری و نقل داستان ایشان، اتفاق عجیبی افتاد. بنده یک دوستی داشتم در دانشگاه صنعتی شریف که رشته مهندسی مکانیک می خواند به نام آقای محمدی. که ایشان فرد صاحب دلی هم بود و پدرش هم از علمای بزرگ و طراز اول بود. بعدها فهمیدم که ایشان شهید شد. در وصیت نامه این شهید خطاب به پدر و مادرش نوشته است: پدر و مادر ، من فردا به شهادت می رسم. زیرا من در خواب دیدم که در حال طواف هستم. شهید مطهری به دیدار من آمدند و من را در آغوش کشیدند و لب هایشان را بر لب های من گذاشتند و مدتی نگه داشتند. چون مشابه این خاطره را به نقل از استاد شنیده بود و بعد استاد به شهادت رسیدند، یقین پیدا کرد که وقت شهادت او هم رسیده. اتفاقا همان فردایش هم به شهادت می رسند.
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم