یک مطلبی را برخی دولتمردان پس از برجام مرتبا تکرار می کنند که اگر کمی منطقی به قضیه نگاه کنیم، یک مغالطه کامل است. اولا این افراد نظیر آقای روحانی و آقای نوبخت، می آیند دو معنا از اسلام را بیان می کنند:
1- اسلام تقلبی افراطی که ساخته دست اسرائیل و آمریکاست و به اسم اسلام جنایات و فجایعی را به بار آورده است (مثل داعش)
2- اسلام معتدل که دولت و مردم ایران همه وابسته به آن هستند. این اسلام، اهل تعامل با دنیاست و منطقش منطق مذاکره است.
لذا می گویند: ما که اسلام معتدل هستیم، توانستیم با مذاکره با ابرقدرت های مستکبر، حق خود و ملت ایران را بگیریم. ما توانستیم با مذاکره، تحریم های ظالمانه غرب علیه خود را برداریم و بشکنیم. این منطق اسلام معتدل است.
در قرائت این افراد از اسلام، امام حسین ع و حضرت علی ع هم اهل مذاکره با دشمن هستند.
لطفا به مغالطه دقت کنید:
1- انحصار دو معنای اسلام، به این معناست که هر کس اهل اسلام معتدل با قرائت ما (یعنی اسلام اهل تعامل با دنیا) نیست، پس افراطی است. بر این اساس، متاسفانه به جوانان حزب اللهی که به برجام انتقادهایی داشتند، انگ افراطی زدند. (که رهبری بارها تاکید کردند که این کار را نکنید).
2- بر این اساس، بنا به گفته آنها هرکس با برجام مخالف با به آن منتقد است، پس این قرائت تعاملی و معتدل از اسلام را قبول ندارد و او هم افراطی است.
دقت کنید که این جمله که «با مذاکره با ابرقدرتها توانستیم حق خود را بگیریم» یک مغالطه است. چرا که
1- اگر ابرقدرت ها حاضر بودند حق ما را با مذاکره به ما بدهند، که دیگر به آنها ظالم و زورگو و ستمگر و مستکبر نمی گفتند. پس همه کشورها می نشستند با آنها مذاکره می کردند و دیگر ابرقدرت ها هیچ ظلمی به هیچ کس نمی کردند و حق همه را می دادند!! پس نتیجه می گیریم که اصلا مذاکره عامل دادن حق توسط مستکبرین نبوده است. بلکه مذاکره نبوده، و این یک «معامله» بوده است. چند صد تن اورانیوم غنی شده خودمان را بعنوان قیمت و ثمن و بها دادیم، که آنها چند تحریم را بردارند. پس «ظلم» ظالم برطرف نشده است. بلکه ما پول دادیم به ظالم که او را کمی از «ظلم» خودش به ما منصرف کنیم. به یک معنا به او «باج» دادیم. (در واقع هم همین است)
2- اموالی که متعلق به ما بوده و دست آنها بوده را، با مذاکره با دشمن، بستن قرارداد معامله ای به نام «برجام»، و دادن بها و ثمن اموال خودمان! کمی توانسته ایم پس بگیریم، بعد خوشحال هم باشیم. رهبری مثال جالبی زدند: شخصی آمده با زور در خانه شما نشسته و خانه شما را تصرف کرده و شما را از خانه خودتان بیرون کرده. بعد شما توانستید با صحبت کردن با او و پول دادن کلان به او ، کاری کنید که او از خانه بلند شود و خانه را ترک کند، آنهم نه به طور کامل. دو تا اتاقش را قفل کند و برای خود نگه دارد. این مثال درست معامله ما با ابرقدرتهای ظالم است. آن وقت آنها روی سر ما منت هم می گذارند که «ما بودیم تحریم های شما را برداشتیم»!! برخی هم در داخل این را برای خودشان افتخار بدانند که توانستند با پول دادن به غربی ها، بخشی از اموال خودمان را از دستشان بگیرند!! واقعا این چه خوشحالی و افتخاری دارد؟
3- بهتر نبود خود را قوی می کردیم که یک خانه بهتر و مجلل تر برای خود بسازیم تا نخواهیم چیزهایی بدهیم برای پس گرفتن بخشی از حقمان با منت؟ آیا درست است که اگر کسی با معامله با غرب مخالف بود، او را دارای تفکرات افراطی بنامیم؟ شاید کسی بگوید ما باید روی پای خود بایستیم که تحریم های آنها نتواند در ما تاثیر کند. آیا چنین کسی که دلش به حال مملکت اسلامی می سوزد افراطی است؟
4- ما منطق مذاکره را قبول داریم. اما با کسانی که آنها هم منطق مذاکره را قبول داشته باشند. با کسانی که حرف منطقی را بپذیرند. نه کسانی که دست به اسلحه اند و هر آن می خواهند شلیک کنند. کاری که دولت کرد، مذاکره برای معامله بود نه مذاکره برای بیان و قبولاندن حرف منطقی به دشمن. زیرا دشمن اهل قبول کردن حرف منطقی نیست. آیا دشمن با حرف منطقی که این همه اموال بلوکه شده مال ماست، آنها را پس داد؟ خیر. پس ما در برجام، با مشتی قالتاق، با لات و الوات و خلاف کارهای جهان، نشستیم معامله کردیم.
پس به طور خلاصه:
1- معامله بود نه مذاکره منطقی
2- کسی که می گوید غرب در معامله اش صادق نیست و خیانت می کند، افراطی نیست.
شبهه ای برخی از روزنامه ها و نویسنده ها مطرح کرده اند که: «می توان از امام حسین ع ، این درس را گرفت که تا جایی که ممکن است باید مذاکره کرد و به سراغ گزینه نظامی نرفت که خونی ریخته نشود.»
این جمله، در نگاه اول بسیار زیبا و صحیح به نظر می رسد. اما می توان از آن برداشت هایی کرد که تبدیل شود به «کلمة حق یراد بها الباطل»!. البته اسناد و مدارک واقعه عاشورا و حرکت امام حسین و نهضت حسینی نشان دهنده این واقعیت است که امام قصد نداشت خونریزی و جنگ و درگیری صورت گیرد. از ابتدا امام به قصد جنگ نیامده بود به میدان. خب تا اینجا درست. همه هم صحه می گذارند. اما چند نکته خیلی مهم مغفول مانده که:
1- امام قصد دارد مردم را نسبت به حقوق مسلم آل محمد آگاه کند تا خودشان قیام به قسط کنند و رژیم فاسد را ساقط و رژیم اهل بیت را بر سر کار بیاورند و در راه این آگاه سازی، هر عامل را از سر راه بر می دارد، زیرا اعتقاد دارد مردم باید حقیقت را بدانند و سپس خود تصمیم بگیرند. (لیقوم الناس بالقسط)
2- امام در راه نهضت خود، هیچ باجی، ولو ذره ای به هیچ عنوان قبول نمی کند و برای خود ننگ می شمارد. هیچ امان نامه ای را قبول نمی کند که در مقابل بخواهد چیزی بگیرد. همه تحریم ها، ولو تحریم آب را به جان می خرد اما دست جلوی دشمن دراز نمی کند و اظهار فقر و نداری نمی کند. لذا پیام مهم امام حسین ع «عزت» است. «باج ندادن» است. «زیر بار ظلم نرفتن» است. چه در هنگام تحریم، چه جنگ و چه صلح.
3- دشمن امام، کفار حربی، مسیحیان یا یهودیان و صهیونیست ها نبودند. بلکه کسانی بودند که منتسب به اسلام بودند. افراد به ظاهر پایبند به ضوابط و موازین شرعی بودند. به نوعی درگیری درون قلمرو بلاد اسلامی شکل گرفته بود. طبیعی است که دستور قرآن را همه می دانند. «فاصلحوا بینهما». لذا امام بدیهی است که چون در صورت جنگ، از مسلمانان کشته خواهد شد، اصلا تمایل به جنگ نداشتند و سعی می کردند مساله -البته با حفظ عزت و انجام تکلیف- فیصله پیدا کند. پس مذاکره با طرف مقابل را جهت بیان منطق و خاتمه پیدا کردن درگیری، دعب خود ساخته بودند.
لذا حضرت، مذاکره را جهت مصلحت درون نظام اسلامی ترجیح می دادند و تازه آن هم به شرطی که: هیچ باجی به دشمن داده نشود، هیچ عزتی لطمه دار نشود، و آن طرف هم مجاب شود. اما اگر هر یک از این سه در این مذاکره درون گفتمانی، می خواست نقض شود- که همین طور هم شد- امام آماده مقابله با گزینه نظامی شدند و از خود و اهداف خود مسلحانه دفاع کردند. لذا ما می بینیم که: اگر یزیدیان دنبال مذاکره ای هم بودند، به نظر آنها می بایست با تحمیل بیعت، قبول ذلت و گرفتن باج از حضرت همراه می شد. بله. آنها به این نوع مذاکره راضی بودند و از خدایشان هم بود! اما امام چه گفت؟ انی لا اری الموت الا سعادة و لا حیاة مع الظالمین الا برما! / أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه.
و این یعنی چه؟ یعنی بین مذاکره با ذلت و باج دهی، و گزینه نظامی، من هرگز زیر بار مذاکره با ذلت و تحمیل نخواهم رفت و آماده گزینه نظامی هستم. فیا سیوف خذینی!
"درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین میباشد!!"
سوال: 1- امام حسین ع بر سر اینکه چه کسی خلیقه پیامبر ص است، مذاکره کرد؟ 2- یعنی بر سر حق مسلم خود مذاکره کرد؟ 3- امام حسین ع در قبال دادن امتیازاتی، سعی کرد از نظر آب لغو تحریم شود؟ 4- امام حسین ع، دشمنی صریح را کنار گذاشت و به مذاکره روی آورد؟ 5- امام حسین ع با یزید مذاکره کرد؟!!!!! [که ما با آمریکا مذاکره کنیم؟] واقعا؟.....راست می گی آقای روحانی؟!
"اگر اشکال و گناهی بوده به تفرقه دامن نزنیم و از آن بگذریم، چرا که ما تابع همان حسینی هستیم که توبه حر را هم قبول کرد."
سوال: 1- آیا گناهکاران توبه کرده اند؟ 2- آیا توبه پس از هر گناهی را می توان بخشید و از آن «گذشت»؟ 3- آیا معاقبه گناهکاران، موجب دامن زدن به تفرقه می شود؟!
"همه آنها (زنان ایران) طرفدار حجاب هستند."
سوال: 1- آیا بدحجابی و بی حجابی وجود دارد؟ 2- آیا ممکن است طرفدار حجاب، بدحجاب باشد، حتی ساپورت؟ 3- آیا کمی حجاب، فضای جامعه را ملتهب و امنیت اخلاقی را سلب نمی کند؟
"مبادا ... دروغ، تهمت، رشوهخواری و بورسیههای تقلبی منکر پنداشته نشوند و از صبح تا شب فقط یک مسأله و آن هم بدحجابی به عنوان منکر مطلق تلقی گردد."
"مبادا - که البته نخواهد بود - تحت لوای شعار زیبای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ناامنی آغاز شود."
سوال: 1- چه کسی دروغ می گوید و به وعده عمل نمی کند که باید نهی از منکر شود؟ 2- رشوره خواری های کلان به چه معناست؟ 3- بورسیه ها چه ارتباطی با وزیر فتنه گر علوم اسبق دارد؟ 4- آیا نهی از منکر کردن، موجب ناامنی می شود؟ 5- ناامنی برای چه کسانی؟ عاملین منکر؟! 6- آیا بورسیه کلا چیز بدی است؟
این عکس زیر را می گذارم فقط جهت خنده حضار: به جون هر چی مرغه به همین علته. البته با معذرت و پوزش از همه بزرگواران:
آیت الله ایمانی در نماز جمعه 15/1/93 شیراز: "20 فروردین روز قطع رابطه ایران و آمریکا در سال 59 است. جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا امروز مورد هجوم دشمنان خارجی بوده و امروز نیز ادامه دارد. تبلور این دشمنیها در چهره آمریکا نمودار است....در زمان آغاز مذاکرات برخی تصور میکردند که روزهای دوستی آمریکا با ما آغاز شده است و تا کنون این ما بودیم که با آمریکا قطع رابطه کرده بودیم؛ اما بدترین توهین و تحقیرها و تهدیدها را [از طرف مقامات آمریکایی] پس از مذاکرات به ملت ایران شاهد بودیم."
مثل: می گویند یکی از راه های فراری دادن سگ هار این است که سنگی در دست بگیری و به سمت او اظهار نشانه روی کنی. خودش می ترسد و فرار می کند. اما اگر فرار کنی، به دنبالت می افتد و بالاخره پاچه ات را می گیرد. یعنی اظهار عجز کنی، پدرت را در می آورد.
متاسفانه برخی در داخل هنوز سگ هار این منطقه و جهان را نشناخته اند و هنوز فکر می کنند طرف مقابلشان اولا آدم است ثانیا اهل منطق است و دیوانه و هار نیست!!
می دانید در اتحادیه اروپا قطعنامه تصویب کرده اند و همجنس بازی را جزء حقوق بشر در ایران شمرده اند و گفته اند که باید آزاد باشد. و این حق طبیعی مردم است.
جالب است. این مثل این است که یک لیوان «سم مهلک و کشنده» را در جایی بگذارند، بعد به ما القا کنند که خوردن این لیوان حق طبیعی و مسلم توست و باید بروی برای خوردن این سم و آزادی در خوردن آن، بجنگی. این یعنی اتحادیه اروپا می گوید:
اولا ما می فهمیم چه چیز برای تو خوب است و چه چیزی بد و مضر است است.
ثانیا این سم مهلک که ما می گوییم (یعنی همجنس بازی) برای تو خوب و مفید است!
ثالثا ما برای این که خوردن این سم برای کشور تو برای تک تک مردم آزاد باشد، حاضریم از راه های قانونی پیراهن پاره کنیم [و شلوار جر دهیم!!]. قطعنامه علیه دولت تو صادر می کنیم که تو را در خوردن این سم آزاد بگذارد و تو را تشویق به خوردن هم بکند!!
اگر شما خیال کرده اید با بچه طرفید، ما هم برای شما حق سگ بودن قائلیم. یعنی شما ذاتتان همین است. لذا سعی کنید به حقوق طبیعی و مسلم خود که همان سگ بودن و پاچه دریدن است برسید و در راستای کسب آن تلاش کنید. البته حق دارید خوک هم باشید. چون بی غیرت هم هستید، سعی کنید این بی غیرتی را ادامه دهید. نگذارید فقط شما مرد زندگی زنتان باشید. بگذارید خوی خوک بودن خوب در شما تجلی کند و او برود با دهها و صدها مرد دیگر رابطه داشته باشد. این حق مسلم شماست.
اما انصافا هیچ مثلی از موجودات زنده برای هم جنس باز بودن به ذهن من نمی رسد. الا اینکه بگویم شما صدها درجه از قوم لوط بدترید. لذا شما حق دارید هر چه سریعتر سنگ باران شوید. ان شاء الله هر چه سریعتر وعده سنگ از آسمان به سراغ شما خواهد آمد و شما را زیر و رو خواهد کرد.
می گویند اگر امتیاز بدهید، اگر تعلیق کنید، اگر تعطیل کنید، اگر بی خیال پیشرفت شوید، اگر توسعه ندهید.....
دیگر شما را تحریم جدید نمی کنیم، دیگر به شما حمله نمی کنیم، دیگر .....
لعنت به تو و امان نامه ات!!!ما دست پرورده مکتب حسینیم!!!
هرچه کردند نشد!
از ما اصرار بود و از آنها انکار!
اورانیوم 20 درصد را برای کارهای صنعتی، تاسیساتی و پزشکی نیاز داشتیم. هر چه کردیم ندادند. گفتیم خودمان می سازیم. در جلسه مذاکره همه خندیدند.
بعد از مذاکره جلسه ای با بعضی از دانشمندان هسته ای تشکیل داده شد. همه می گفتند غیر قابل دستیابی است و فرمولش تنها در اختیار امریکاست. اما کاری بود که باید می شد. چک سفید امضا دادند به دکتر شهریاری و با اصرار بسیار..
بعد از مدتی در خبرها پیچید که ایران غنی سازی 20 درصد را انجام داده است. دکتر شهریاری کار خود را کرده بود. چک را اما پس داد. می گفت: آدم باید در زندگی اش یک کاری هم بگذارد برای خدا بکند.
مدتی بعد ترور شد.
دیگر باید صدایش می زدیم شهید شهریاری
هشتم آذر بود انگار.
امروز چهارم آذر است.
خبری که در رسانه ها پیچید که تعلیق اورانیوم 20 درصد بود…
در قبال نگذاشتن تحریم جدید و برداشتن تحریم خودرو، طلا، پتروشیمی.
به جان خریده بودند، به نان فروختیم…
منبع: وبلاگ پلاک های خاکی