می دانید در مراحل نهی از منکر، اولین مرحله را می گویند: انکار به قلب. یعنی چه؟ یعنی ما قلبا از گناه فرد بدمان بیاید؟ خیر. زیرا اگر فقط همین باشد که اوضاع خیلی خراب است. اگر قلبا از گناه خوشمان بیاید که باید در دین خود شک کنیم! اما این مرحله به معنی بی اعتنایی و رویگردانی از منکر است. خیلی از مواقع توجه نکردن باعث می شود که منکر خودبخود از بین برود. برخی باطل ها مثل «معرکه» اند! اگر مردم به آنها توجه نکنند، اصلا درست نمی شوند!! حالا همین مثال در بحث ماهواره وجود دارد. حداقل کاری که ما در برخورد با یک ماهواره روشن باید بکنیم، بی اعتنایی به آن است. مثلا در منزل اقوام و خویشان نشسته ایم: ماهواره روشن می شود یا روشن است. اگر ما از آن رو برگردانیم و شروع به صحبت های صمیمی و گپ و گفت کنیم، صاحبخانه خودبخود ماهواره را خاموش می کند، زیرا می داند این یک پارازیت محسوب می شود. پس ببینید چقدر راحت گاهی می شود نهی از منکر کرد! فقط کافیست محل نگذارید!!
دوستانی که مطلب قبلی را مطالعه کرده اند اکنون به این مطلب واقف می شوند: امروز ما در یک تهاجم نرم قرار داریم. به ما تهاجم نرم شده است. ابزار آن هم عمدتا رسانه است. ما امروز باید دفاع نرم از خود کنیم. ما قصد حمله نرم به هیچ کشوری را نداریم: تهاجم نرم به قصد تسلط بر افکار و اذهان و فرهنگ هدف به دنبال کردن اهداف نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از طریق خود مجموعه هدف است. ما قصد تسخیر اذهان و تسلط بر آنها را نداریم. بلکه ابزار ما برای تبلیغ دین و شریعت اسلامی، حکمت و موعظه است. (ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة). لذا ما برای تاثیرگذاری بر دیگران از پروپاگاندا و هوچی گری استفاده نمی کنیم. از ابزارهای عملیات روانی استفاده نمی کنیم که طرف مقابل را استحمار کنیم و حرف خود را به او تحمیل نماییم. بلکه هدف ما فکر کردن و تعقل کردن جامعه هدفمان است!
اما....
مجموعه کاری که ما در دفاع نرم از خود باید بکنیم، واکسینه کردن مجموعه خودی نسبت به آسیب های تهاجم نرم است. همه می دانند شبکه های ماهواره ای یکی از ابزارهای تهاجم نرم دشمن به ماست. در راستای پدافند و دفاع در مقابل این تهاجم، ما چه تدبیری اندیشیده ایم؟ مثلا راه اندازی شبکه های متنوع داخلی بصورت پخش دیجیتال که یک اقدام مثبت تلقی می شود.
نکته ای که گذرا اشاره کنم اینکه: ما لزوما نیازی نیست برای همه ابزارهای تهاجم فرهنگی دشمن، جایگزین مشابه پیدا کنیم. کسانی هنوز هم می گویند: تلویزیون خودمان برنامه مفید و جذاب ندارد که ما روی به ماهواره می آوریم!! این حرف چگونه می تواند صحیح باشد در حالی که 21 شبکه متنوع تلویزیونی فارسی و عربی و انگلیسی راه اندازی شده و متنوع ترین برنامه ها را پخش می کند؟
اما من یک سوال می کنم: رسانه زدگی در زندگی تا چه حد؟ چرا باید سبک زندگی ما به گونه ای باشد که اگر یک ساعت تلویزیون در خانه روشن نباشد، اعضای خانواده به افسردگی گرایش پیدا کنند؟! مگر ما چقدر به تلویزیون و گذراندن وقت در مقابل آن معتاد شده ایم که هر روز در صورت عدم ارضای این حس، به دنبال برنامه متنوع تر و جذاب تر می گردیم؟ چرا به جای این همه وابستگی، از رسانه ای مثل کتاب استفاده نمی کنیم؟ چرا از کامپیوتر که نیاز به فکر کردن و کار فکری دارد، استفاده نمی کنیم؟
نهایت نگاه جایگزین گرا در مقابله با تهاجم نرم، به این می رسد که: ما باید برای مسائل جنسی هم جایگزین مناسب ارائه دهیم. لذا باید در خط قرمزها حرکت کنیم! بعد این افتضاحی بار می آید که می بینید. فیلم های ما تبدیل می شوند به مجموعه ای از اشارات جنسی اما در شکل غیر پورنوگرافی آن!!
به معتادی گفتند: تریاک نکش. گفت: به جایش چه به من می دهید که بکشم؟!!
دفت کنیم در زمین دشمن بازی نکنیم. یکی از مهم ترین تاثیرات رسانه هایی مثل تلویزیون، وابسته کردن و اتلاف سرمایه عمر ماست. لذا می توان به امور مفیدتری نیز فکر کرد.
صحنه را تصور کنید:
خانومه نشسته توی آرایشگاه، داره 8 قلم آرایش هلندی و بورکینافاسویی می کنه که بره توی خیابون برج زهرمار بشه. بعد به صندلی بغل دستیش که اون هم دسته کمی نداره، میگه:
- خانوم خانوما...ماهواره هم این روزا چیزای بدی پخش می کنه هاااا...(خودتون نحوه تلفظ این الف رو بلدید که؟!)
- مگه چی گذاشته حالا؟
- هیچی...اِوا خاک به سرشون...توی تام و جری که مال بچه هاس...نشون می ده تام به جری می گه: مشکلی نداره من با مامانت دوست بشم؟!!!!
[یعنی حلقومت توی لوزالمعدم....غلیظظظظ بخونید]
پیدا کردن پرتقال فروشِ تهاجم فرهنگی کُن در اینجا، خالی از لطف نمی باشد
چندروز پیش بر حسب اتفاق به خانه غریبه ای رفته بودیم. مشغول صحبت بودیم که بنده چشمم به صفحه تلویزیون آنها افتاد. ابتدا خیال کردم تلویزیون خودمان سریال تاریخی جدیدی ساخته است- آخر من به سریال های تاریخی و مذهبی علاقه دارم-. صحبت هایی که رد و بدل می شد و دیالوگ ها، همه فارسی بودند و با دوبلرهای به نسبت حرفه ای. تیپ و قیافه افراد هم می خورد که شبیه شخصیت های تاریخی ایرانی باشند. کمی که گذشت تصویر ثابتی آمد که عنوان فیلم در آن نوشته بود: حریم سلطان. قبل از این، چیزهایی از محبوبیت این سریال ماهواره ای شنیده بودم، اما تا به حال از نزدیک ندیده بودم و حس کنجکاوی مرا کشاند که دقایقی ببینم این فیلم محبوب نزد خانواده های ایرانی، چیست. ابتدا نکته ای که توجه من را جلب کرد، پوشش خانم ها بود که متاسفانه از قسمت بالا برهنه بود. چند ثانیه بیشتر نگذشته بود که دیدم فیلم دارد به سمت جاهای خطرناک و زشتی می رود. با کمال وقاحت روابط زن و مرد و تماس آنها نشان داده می شود، رقص و شهوترانی و شرابخواری نشان داده می شود. .... و دیدم دیگر نمی شود به آن نگاه کرد.
من در همان چند دقیقه، در این فیلم، هیچ نوع صحنه سازی خیلی خاصی، کار رسانه ای خیلی جالبی و یا حتی طراحی منحصر به فردی ندیدم. مثل اینکه تنها فرق این سریال با سریال های خودمان این بود که در مسائل جنسی قبح شکنی می کرد و به راحتی روابط مستهجن را نشان می داد. اتفاقا از نظر کیفیت ساخت، به هیچ وجه به پای سریال هایی مثل مختارنامه، ولایت عشق و حتی غیاث الدین جمشید کاشانی نمی رسید و صد درجه از آنها پایین تر بود. حقیقتش این قبح شکنی و روابط آزاد، آن هم با دیالوگ های فارسی و ژست ها و لباس های ایرانی بسیار ذهن من را درگیر کرد و احساس خطر کردم. یعنی واقعا همچنین سریال بی ادبانه ای، دستمایه تفریح خانواده های ایرانی- اعم از زن و مرد و پسر و دختر کوچک و بزرگ- شده است؟ این سریال، به حدی رابطه غیراخلاقی را بین زن و مرد عادی نشان می دهد، و به حدی در آن از این صحنه ها فراوان یافت می شود، که در دل و ذهن مخاطب، پس از چندی هیچ حساسیتی نسبت به زشتی آن نخواهد ماند و گناه، عادی سازی خواهد شد. فرد بیننده هم پس از چند بار دیدن، انجام عمل مشابه نیز برای او امری عادی خواهد شد. شاید یکی از علل این که در جامعه به راحتی فرد بدون هیچ گونه دغدغه و خجالتی اقدام به بدحجابی و قبح شکنی پوشش و روابط در جامعه می کند، همین باشد.
جنگ نرم دشمن را جدی بگیرید...
خدا رحم کند...