سلام. یک مجموعه نکات و صحبت ها پیرامون انتخابات آماده کرده ام که حاصل صحبت من با دوستان مختلف و بیان آنها در گروه های دوستانه و ... است. امیدوارم به کار شما بیاید. این متن شامل نکات بسیار زیادی است که شاید بتوان در مورد هر یک از آنها مطلبی نوشت، اما همه را جمع کرده و خلاصه کرده ام در یک نوشته. لطفا با دقت بخوانید:
- در ابتدا همگان را دعوت به آرامش کنیم: هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین لیزدادو ایمانا مع ایمانهم. (سوره فتح)
- رهبری: آحاد مردم با هم کدورت بیجا درست نکنند؛ این را من به همه بگویم ممکن است شما به یکی از نامزدها علاقمند بشوید رفیقتان به یک نامزد دیگر؛ این موجب نشود که شما در مقابل هم قرار بگیرید. 1392/3/6. پس به هیچ عنوان طرفداری از یک نامزد نباید باعث شود دوستی به هم بخورد.
*تنها کسی که دلش به حال کشور و این مردم واقعا می سوزد رهبری است. اتحاد مردم را مورد تاکید قرار می دهد و از درگیری و دوقطبی شدن پرهیز دارند. تاکید به حضور حداکثری دارند که همه گرایش ها و سلیقه های وابسته به انقلاب بیایند. (اولویت های ایشان: اول حضور حداکثری/ دوم انتخاب اصلح)
- ما می توانیم روشنگری کنیم و تهمت زدایی. اما نمی توانیم مجبور کنیم کسی را به یک رای خاص. ما چرا شدیدا مایل هستیم اگر ما به یک نفر رای می دهیم دوستان و اطرافیانمان هم مثل ما عمل بکنند؟ باید برای هر کسی تبیین شود. حیدری و نعمتی نکنیم! استقلالی پرسپولیسی نکنیم!
- تمام انبیا هم آمدند که «مردم» قیام به قسط کنند. رای دادن تحقیقی است نه تقلیدی. باید در پیشگاه الهی حجت شرعی داشته باشیم برای رأی به یک نفر.
- صحبت مقام معظم رهبری در عید 96 حرم رضوی: در طول انقلاب اسلامی، هرگاه مدیریت انقلابی، فعال و پرتحرک داشتیم، کارها پیش رفته است و هرجا مدیریتهای ضعیف، بیحال، ناامید، غیرانقلابی و بیتحرک داشتیم، کارها متوقف یا منحرف شده است، بنابراین باید مدیران، افرادی باانگیزهتر و کارآمدتر باشند. اگر مدیریت در بخشهای مختلف «متدین، انقلابی و کارآمد» باشد، همهی مشکلات حل خواهد شد.
انقلابی گری یعنی چه؟ وقتی می گوییم انقلابی چه چیز در ذهن شما می آید؟ اول باید بگوییم 3 چیز نیست: به معنی بی منطق بودن و خشن بودن و قهری و تند بودن نیست. (ترویج دشمن) به معنی بی ثباتی و تحول خواه بودن در همه ابعاد نیست. به معنی عدم تدبیر و عدم ملاحظه شرایط هم نیست.
5 شاخص انقلابی گری از نگاه رهبری 14/3/95: پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی اسلام و انقلاب-هدفگیری آرمانهای انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آنها-پایبندی به استقلال کشور-حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تبعیت از آن- تقوای دینی و سیاسی
- منسوخ شدن اصولگرا و اصلاح طلب: آیا کسی که اصولگراست اصلاح طلب نیست و برعکس؟ اصولگرایی منطق امام علی ع و اصلاح طلبی منطق امام حسین ع است. لذا هر دو کلمه گمراه کننده و تحریف معنایی شده است. از ابتدا دوگانه دشمن برای تفرقه بوده است.
- سوال شد که مناظرات خوب بود یا بد بود؟
اولا در موضوع: فرهنگ مظلوم شد. بحث عمدتا اقتصادی بود. مثلا با پولدار شدن مردم، مشکلات فرهنگی در ازدواج و خانواده ها حل می شود؟ فرهنگ مصرف گرایی و تجمل گرایی حل می شود یا بیشتر می شود؟ تهاجم فرهنگی و جنگ نرم و طلاق های ما کم می شود یا بیشتر؟ ترافیک ما، مدگرایی و شهرگرایی روستاییان ما، فرهنگ تولید و مولد بودن ما و خانواده های تولید محور روستایی و مصرف محور شهری؟ تربیت فرزندان ما؟ بحران های دانش آموزان و جوانان ما؟ جرم و جنایت و دزدی ما؟ چه چیز باعث وجود فاصله و شکاف طبقاتی می شود؟ چرا در این کشور کلان سرمایه دار درست می شود؟ (درست است اقتصاد تاثیر دارد اما باید جامع نگر بود و عوامل فرهنگی را هم دید)
- رهبری: فرهنگ آن چیزی است که حاضرم در راه آن جانم را فدا کنم. رهبری:از مشکلات دولت نهم و دهم، مظلومیت فرهنگ بود. /فرهنگ نیمه شب ها خواب را از من می گیرد/حاضرم به خاطر فضای مجازی کلاس درس خود را تعطیل کنم./ اگر رهبر نبودم مسئول فضای مجازی کشور بودم/ برای فرهنگ انقلاب کردیم و نه اقتصاد./
- می گویند مسائل فرهنگی درآمد ندارد و مصرف کننده است. بله چون اهمیت دارد. مثلا آموزش و پرورش. خرج می کنیم تا تربیت کنیم. البته در درازمدت درآمد دارد. در خانواده هم زن بیشتر مسائل تربیتی را موظف است. مرد خانواده خرج می کند برای تربیت.
- حل مسائل فرهنگی، بسیاری از مشکلات اقتصادی را هم حل می کند. مثلا فرهنگ ترجیح کیفیت بر کشور ساخت؟ ایرانی خریدن؟
*برخی می گویند: شکم گرسنه خدا و پیغمبر نمی شناسد. ما می گوییم شکم که خوب است، لب تشنه و خشک در آتش گرمای کربلا، در حال جنگ سخت و زخم خوردن، خدا و پیغمبر می شناسد. انسان ریشه خود را فراموش نمی کند. زیرا هستی او از خداست.
ثانیا در سوالات: بسیار خوب و دقیق و حساب شده پرسیده می شد
ثالثا: هر جا بد اخلاقی بود بد بود و هر جا منطقی و مودبانه بود خوب بود.
- چند تحلیل وجود دارد در مورد این مناظرات:
1- برخی می گویند هر کس شجاع تر و جسورتر و حاضر جواب تر باشد مردم به او رای می دهند. یعنی هر کس بهتر بتواند طرف مقابل را منکوب کند.
2- برخی دیگر می گویند: مردم در حالی که مشکل دارند از منازعه و دعوای سیاسی خسته شدند. 3 دوره است که دارند این دعواها را می بینند و بر اساس آن رای می دهند. لذا کسانی که دعوا می کنند و انگ می زنند و شخص مقابل را می کوبند، مورد اقبال قرار نمی گیرند.بلکه کسانی که فارغ از جناح ها و احزاب سیاسی قصد خدمت دارند و درد محرومین را می فهمند رای می آورند.
- چند نکته: اولا ما باید به خود مسلط باشیم و هر دعوایی هم بین نامزدها مشاهده کردیم، تحت تاثیر جو احساسی و مجادله قرار نگیریم و زود جبهه گیری نکنیم. زیرا هر جا جو گیر شدیم عقلمان کنار می رود و گول یک هیجان کاذب را می خوریم. (بزرگترین مشکل ما موجی و احساسی رای دادن است. عقل جهت می دهد و احساس انگیزه و نیروی حرکت). موجی نشویم که موجی رای دهیم.
- ثانیا بدانیم رهبری هرگز با جدل و دعوا به این شکل در مناظرات موافق نیست و از برخی سخنان و رفتارهای آقایان ناراحت است. چون وقتی دعوا اتفاق می افتد حتما «بداخلاقی» صورت می گیرد.
- ثالثا: پرهیز جدی از «اتهامات بی مورد» در فضای پرشایعه و غبارآلود: بازی نخوریم. گاهی یک جبهه بی اخلاق، علیه خودش یک شایعه ای را درست می کند. جبهه مقابل هم باور می کند و دامن می زند. بعد خبر تکذیب می شود. آن وقت آن جبهه مقابل شدیدا وجهه اش پایین می آید و آبرویش می رود.
- مصادیق برخی بداخلاقیها در این مناظرات 8/2/96
1- انگ زنی و برچسب زنی: زشت است ما برچسب دروغگو، گازانبر و سرهنگ به طرف مقابلمان بزنیم. این یک مغالطه است که به آن می گویند: «تخریب شخصیت». وقتی می خواهید حرف راست کسی را هیچ کس نشنود، شخصیتش را خرد کنید.
2- عدم تحمل: از کوره در رفتن و عدم تحمل بی اخلاقی است. هر فرد باید تحمل مخالف و نقد داشته باشد. خصوصا این که قبلا رئیس جمهور بوده و عملکردش واضح باشد. پریدن در حرف دیگران و اجازه حرف زدن ندادن بسیار زشت است. سعه صدر و نقدپذیری. حتی اگر درست نباشد باید در مناظرات شنید و تحمل کرد.
3- منکوب کردن هر گونه نقد: این که بیاییم نقدهای منصفانه را هم گناه جلوه دهیم و اگر مشکلی از مدیریت ما بیان می شود فکر کنیم علیه ما «توطئه» شده است. یا بگوییم درست نیست برای رای جمع کردن ما را نقد کنید. این خود «برچسب زنی» است.
4- زیر سوال بردن: این که ما بیاییم حضور و شرکت یک نفر را در کاندیداتوری زیر سوال ببریم کار زشتی است. زیرا کار قانونی است
5- کشاندن به مسائل شخصی یا محرمانه: این که سوابق خانوادگی و .... فرد را بیان کنیم و بر اساس آن سعی کنیم حرفی بزنیم غلط است.
6- این که بیاییم از حقه های احساسی برای کوباندن شخص استفاده کنیم: مثلا بگوییم یک مادر در دولت شما سیلی خورد. مثال مدیر مدرسه. پتک درست کردن از یک خلاف در یک مجموعه بزرگ، کار زشت و بداخلاقی است.
7- بی انصافی: این که تمام خدمات یک دولت را زیر سوال ببریم و اصطلاحا بشوییم و بندازیم روی بند، بی اخلاقی است. (بی انصافی کار آن فرزندی نوجوانی است که یک یا چندبار پدر به ناحق او را کتک می زند، بعد به پدر می گوید تو هیچ کار برای من نکردی)
8- انکار: این که بیاییم دولت خود را عاری از هرگونه مشکل بدانیم و حرف خود را در جلوی رسانه ها منکر شویم یا با مغالطه آن را از سر خود باز کنیم بی اخلاقی است. (مثل وعده تحول صدروزه و وعده 4 میلیون شغل. ما مناقشه بر سر واژه ها که نداریم که بگوییم بشود یا می کنم!).
9- مظلوم نمایی در عین قدرت!: نباید بگویند: با اصلاحات چه کردید؟ با هاشمی و خاتمی چه کردید؟ قلمها را شکستید، دولت قبل چه کرد؟ و ... . یکی از تکنیک های حق جلوه دادن متهمین، مظلوم نمایی آنهاست. اگر به یکی از این صاحبان قدرت ظلم شده بود، خودشان می توانستند مطالبه حق کنند. لازم به روضه شما نیست!
- ما اینجا هرگز نباید بگوییم چه کسی اصلح است. زیرا اگر بگوییم خیانت کرده ایم. انقلاب اسلامی به پیروزی رسید که عقل ها گسترش یابد و مردم بصیرت یابند که به اصلح رای دهند. فرد باید خود به این فهم و درک و توانایی برسد که فضا را ببیند و تا آخر بشنود و بعد انتخاب کند و این ربطی به سواد و سن ندارد. همه پیامبران هم آمدند که «مردم» به قسط و عدل قیام کنند.
- بعضی متاسفانه زود انتخاب می کنند و درب ذهنشان را می بندند. نه. باید تا آخر حرف ها را شنید و کارها را دید و روزهای آخر تصمیم گرفت. وقتی هم تصمیم گرفتیم چون بر اساس مشاهدات و استدلالهایمان پیش رفتیم، توکل بر خدا می کنیم. (فاذا عزمت فتوکل علی الله)
- عملکرد دولت کنونی و برنامه های شخص آقای روحانی بسیار مورد نقد ماست.
مثلا: 1- مهم ترین برنامه؛ حفظ برجام: چگونه می خواهد برجام را حفظ کند؟ آیا با حمایت از آمریکا؟
2- تقصیر دولت قبل: یک بنا اگر زمین خالی و خرابه به او بدهید و مصالح هم بدهید خانه می سازد و مدام نمی گوید زمین خالی بود و مخروبه بود. اما آدم نابلد دائما غر و نق می زند
3- توهین و افترا و تمسخر و برچسب زنی به منتقدان و مخالفان
4- نگاه به سرمایه های خارجی و ندیدن ظرفیت های داخل: می گوید: 2 راه سرمایه بیشتر نداریم یا فروش نفت یا مالیات. این حرف یعنی بچه پولداری اداره کردن کشور. ظرفیت جوانان برای تولید و صادرات و پیشرفت و ... کجا رفت؟!
5- سایه جنگ: می گویند ما با مذاکره سایه جنگ را برداشتیم: مگر در متن توافق، توافق کردید که آمریکا به ما حمله نکند؟ مگر آمریکا منتظر توافق کردن شما می ایستد برای حمله؟ مگر تمام مشکل آمریکا با ما، گمان او به سلاح هسته ای داشتن ماست؟ برجامی که خودش نمی تواند خودش را حفظ کند و مرتبا طبق گفته ظریف و روحانی نقض می شود چطور می خواهد سایه جنگ را بردارد؟ سایه جنگ را مدافعان حرم ما برداشتند یا دیپلمات ها؟ می گویند مثل عراق که آمریکا به بهانه سلاح «کشتار جمعی» حمله کرد، به ایران هم به همین بهانه حمله می کند. جواب: عراق چنددستگی و تفرقه زیادی دارد و خیلی با ایران فرق دارد. ایران وحدت ملی بالایی دارد. یعنی اگر به خوزستان حمله می شود، از همه کشور برای دفاع می روند نه فقط از خوزستان.
- ارزش رای هر کدام از ما که با رای مقام معظم رهبری برابراست. لذا باید قدر رای خود را بدانیم.
- باید بدانیم هر کسی که الان کاندید است، وقتی وارد کار شود حجم مشکلاتش خیلی بیشتر می شود و ما نیز توقعمان از رئیس جمهور جدید نباید آنی باشد. چون هر کس از همین جمع، اگر مشکلاتش را بگوید، یک مشکل متفاوت از دیگری دارد. لذا به تعداد افراد، مشکل وجود دارد.
- با همه توصیفات، مقوله تقوای نامزد، مهم ترین مقوله برای انتخاب اوست. در اتاق دربسته ریاست جمهوری، هیچ کس جز خدا نمی تواند به رئیس جمهور دارای اختیار میلیاردها تومان، امر و نهی کند.
- ما با گفتن بداخلاقی های مناظره قصد نداشتیم بگوییم چه کسانی «بداخلاق» اند. این باز می شود انگ زنی و برچسب زنی. مثلا حق نداریم که دولت مستقر بگوییم «آمریکایی». یا «نفوذی» یا «جاسوس». این بی اخلاقی است. ما برای روشنگری باید سوء رفتارها و بداخلاقی ها را مستند و مستدل بگوییم اما انگ نزنیم. مثلا عین کلیپ صحبت رهبری را بگوییم و خلاف آن عمل کردن و گفتن را نیز نشان دهیم و قضاوت را به مردم واگذاریم. در نقد هم آرام باشیم و مؤدبانه دیگران را خطاب و نقد کنیم. بدانیم پیروزی با کسی است که مؤدبانه تر اشتباهات را نقد کند و برنامه خود را هم ارائه دهد.
- برای تحقیق در مورد تقوای یک کاندیدا: باید سابقه اش، میزان تطابقش با اصول و شاخص های انقلابی گری مثل: استکبارستیزی و دشمن ستیزی اش، رسیدگی اش به محرومین، میزان آشنایی اش با مسائل دینی و اخلاق مداری اش، میزان دقت و تخصص کارهایش
- می گویند که رئیس جمهور از قبل تعیین شده است: همیشه دشمنانمان این حرف را می زدند. می خواهند مردم را ناامید کنند و حضور حداکثری کم رنگ شود که نظام تضعیف شود. جواب: از دل صندوق های دولت آقای هاشمی، آقای خاتمی و از دل صندوق دولت خاتمی، احمدی نژاد و از دل صندوق های دولت احمدی نژاد، روحانی بیرون می آید. یعنی رای مردم در این نظام ارزش دارد.
- یا می گویند هر کس بیاید فرقی نمی کند.
- یا می گویند: چهارسال برای به انجام رساندن کارها کم است. یا می گویند رهبری هم نظرش این است باز روحانی باشد: جواب: اولا همه جای دنیا چهارساله است. یعنی فهمیده اند چهارسال برای دستاوردها کافی است. اگر رهبری نظرش این بود، قانون را تبدیل می کردند که ریاست 8 ساله.
- می گویند: وقتی مسئولین در راس کار این طور با هم دعوا می کنند، از ما چه توقعی هست؟ لذا ما ناامید هستیم و در انتخابات شرکت نمی کنیم. پاسخ: هر کس باید قدر خود را بداند و قدر رای خود را بداند. هر کس پاسخگوی اشتباه خود است. ما بالای سر این کشور رهبری دلسوز داریم و بالاتر از او امام زمان را بعنوان محافظ و یاور انقلاب اسلامی داریم. لذا باید به دیگران هم امید داد.
گفتیم: چرا بعد از برجام گشایش اقتصادی برای مردم حاصل نشد؟ گفت: «مگر برجام را من آوردم. برجام را خدا آورد.» این سخنان احیانا از ذهن یکی از مفتی های وهابی آل سعود یا رهبران متعصب گروهک های تکفیری بیرون نیامده است. احیانا ما نیز در قرون اولیه اسلامی نیستیم که دعوای معتزله و اشاعره در بورس باشد و اشاعره جبری مسلکُبرای اثبات معتقدات کلامی خود بخواهند استدلال کنند که: هر آنچه فعل ماست اراده خداست و هر چه اراده خداست مقدس است! احیانا عطار نیز پس از شعر : «می خوردن من حق ز ازل می دانست/ گر می نخورم علم خدا جهل بود»! این کلام را نگفته است.
بعد از آن گفت: اگر نعمت برجام را کفران کنیم دچار عذاب الهی خواهیم شد! و ما هنوز نمی دانیم برجام جزء کدامین نعمت از رحمت واسعه پروردگار است که ما (یعنی جن و انس) نمی توانیم آن را انکار کنیم. بله...باز گفت: برخی می خواهند نور خورشید برجام را نبینند. لذا به نظرمان حیات همه موجودات زده همانطور که وابسته به تشعشعات خورشید برای فتوسنتز و ادامه حیات است، فروغ این خورشید جدید نیز در عالم پرتوافشانی می کند!
ما که روستا نشین بوده و از پشت کوه آمده ایم، یا اگر هم شهرنشین شده ایم راننده تاکسی و لبوفروش هستیم. لذا چیزی از مباحث مهم و کلیدی سیاست خارجی سرمان نمی شود؛ اما یک چیزهایی را از این دولت یاد گرفتیم. یادگرفتیم که چطور می توان از آب کره گرفت و آن را به تولید انبوه رساند و اقتصاد را شکوفا کرد. یاد گرفتیم که چطور یک کیک سوخته را با ماده سفیدی مثل ماست بپوشانیم و آن را تبدیل به یک اثر هنری ماندگار کنیم، سپس آن را در بازار جهانی WTO به فروش برسانیم و صاحب دلارهای بلوکه شده خود شویم. یاد گرفتیم که از زبان آمریکای عزیز و جهانخوار چنان محکم به مردم وعده رفع تحریم ها را دهیم که مخاطب اگر نداند بر منکرش هم لعنت بفرستد. یادگرفتیم گوش کنیم و شاکر باشیم؛ و اگر هر روز نرخ رشد تورم سربالا رفت، از این «رشد» خوشحال باشیم و نیمه پر لیوان را ببینیم.
و چقدر زیبا گفت رئیس جمهور عزیزمان در سفر به شیراز که ما سیاست خارجی را از حافظ آموختیم که فرمود: «آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است، با دوستان مروت با دشمنان مدارا.»
می گیم این راه سرانجام کی منتهی می شه به پول؟ می گه: کی بود؟ چیه؟ چرا منو تحت فشار قرار می دید؟ ....
بعدش هم می گه: پول؟! پول دیگه چیه؟! ما می گیم: پول یا همون دلار...دلار ارزی جواب می ده: دلار؟! مگه قرار بود دلار بگیریم....اصلا دلار کجا بود؟ ما از داخل مشکل داریم. حالا انرژی هسته ای مون را دادیم که دادیم. فدای سرم. عوضش رای اوردیم!! می گیم: مگه وعده نداده بودی؟ گشایش ایجاد می کنم. چرخ زندگیتون می چرخه...البته اگه سانترفیوژ نچرخه؟!! می گه: من و وعده؟ اصلا و ابدا. من گفتم رابطه مون رو با دنیا درست می کنیم که کردیم...حالا همه دارن هی میان و هی میرن. دست می دن. ماچ می دن با مسئولین ما. دیگه از این بهتر می خواستین؟ اصلا شما تاحالا با یک اروپایی ماچ دادین؟ اصلا تاحالا اروپا و آمریکا رفتین ببینین چقدر قشنگه؟ خب هر وقت پول دار شدین مثل ما برین....خیلی جای قشنگیه!!!
بابا اصلا این کیک زرد رو کی می خواد بخوره؟ ما فقط کیک کاکائویی قهوه ای می خوریم. زرد ها رو دادیم رفت تا دلشون رو به دست بیاریم. مگه این بده؟
وقتی می گیم: دستاورد نداشته. مگه چی تغییر کرده که دلمون خوش بشه؟ جواب می ده: شما نمی بینید. چشمهاتون رو باز کنید. شاید هم چشمهایتان را باید بشویید و جور دیگر ببینید!! این همه رابطه فرای ضابطه! این همه ماچ و بوسه! این همه واردات گندم! این همه صادرات نفت خام! حتی از شاه پهلوی هم صادرات روزانه مان داره بیشتر می شه!!!! حالا درسته دلار نمی دن ولی بعدا که سوئیفت باز شد می دن. خیالتون راحت. من از طرف اونها تضمین می کنم!
می گیم: دومیلیارد دلارمون رو خوردن و بردن. این چی؟ می گه: غلط کردن! اما اونهایی که خوردن یک عده کمی بودن. اهالی برجام که نبودن. مثلا جان کری جان که نبود. آدم های بد دیگه بودن!
حکایت: دو نفر نزد پادشاهی روند و مدعی شوند که مردانی جلیل و درستکاربوده و درضمن خیا طانی زبردست وما هرند و توانایی بافتن پارچه ای را دارند که تار و پودش از طلا و نقره می باشد و از آن پارچه لباسی زیبا می دوزند که برازنده پادشاه باشد. ولی هنرآنها کاری نو نبود و درگذشته هم انجام شده بود.
اما دو خیاط ادعا می کنند پارچه سحرآلود آنها خاصیتی دارد که تنها آدمیان پاک ونجیب می توانند آن را ببینند وآدمیان نا پاک ( حرام زاده ) توان دیدنش را ندارند واین جامه وجه امتیازپادشاه با هم ردیفان خود می گردد .
پادشاه که دوست داشت تک باشد وبا بقیه فرقی داشته باشد به شعف آمده به وزیرخود دستور میدهد اسباب مورد نیاز دو خیاط را مهیا نماید.
دو خیاط پشت درهای بسته اتاقی مشغول کار می گردند وهر از گاهی برای بافتن ودوختن جامه پادشاه درخواست طلا ونقر وجواهرت می کنند.
بعداز گذشت چند روز پادشاه وزیرش را برای بازدید کار خیاطان نزد آنها می فرستد.
وزیر در ورود خود به کارگاه مشاهد می کند دو خیاط یکی دستگاه با فندگی راحرکت میدهد ودیگر ی سوزنی را در هوا به حالت دوختن تکان میدهد. خیاطان از وزیر می پرسند :آیا پارچه و جامه زیبا ست ؟
وزیر هرچه تمرکز وتلاش می کند چیزی نمی بیند ولی برای اینکه متهم به نا پاکی نشود شروع به تعریف وتمجید می کند واین کاررا در حضور پادشاه نیز تکرار می نماید.
خلاصه اینکه بعداز گذشت یک ماه دو خیاط ماهر داستان ما که ژست وحالت گرفتن لباسی نفیس در دست را داشتن برای پرو نزد پادشاه ودرباریان می روند .
پادشاه بیچاره هر چقدرچشمانش را می مالد که لباس اسرآمیز را ببیند چیزی نمی بیند ولی برای اینکه اطرافیانش متوجه نشوند او نا پاک است وانمود میکند در حال پوشیدن جا مه خیالی است.
وزیر ودرباریان هم شروع به به به وچه چه کردند می کنند .دو خیاط جلیل وبزرگوار وماهرهم با گرفتن دست مزد عالی و برداشتن جواهرتی که مصرف نشده بود از شهر خارج می گردند.
قرار بر این میگردد مردم شهر روز بعد برای تما شا ی لباس خاص پادشاه در میدان جمع شوند.
پادشاه متکبرانه با کرشمه وحالتی که قصد دلبری از مردم را داشت گام به میدان می نهد.
ناگاه کودکی با خنده می گوید پادشاه لخت است .
بعد از چند دقیقه تمام انسانهای که در آنجا بودند
فریاد می زنند پادشاه لباس بر تن ندارد .چهره پادشاه کم کم تغییر می کندودیدنی تر میشود.
این در حالیست که آن دو شیاد از آنجا دور شده بودند...
داستانی که هنوزهم مصداق دارد ...
شبهه ای برخی از روزنامه ها و نویسنده ها مطرح کرده اند که: «می توان از امام حسین ع ، این درس را گرفت که تا جایی که ممکن است باید مذاکره کرد و به سراغ گزینه نظامی نرفت که خونی ریخته نشود.»
این جمله، در نگاه اول بسیار زیبا و صحیح به نظر می رسد. اما می توان از آن برداشت هایی کرد که تبدیل شود به «کلمة حق یراد بها الباطل»!. البته اسناد و مدارک واقعه عاشورا و حرکت امام حسین و نهضت حسینی نشان دهنده این واقعیت است که امام قصد نداشت خونریزی و جنگ و درگیری صورت گیرد. از ابتدا امام به قصد جنگ نیامده بود به میدان. خب تا اینجا درست. همه هم صحه می گذارند. اما چند نکته خیلی مهم مغفول مانده که:
1- امام قصد دارد مردم را نسبت به حقوق مسلم آل محمد آگاه کند تا خودشان قیام به قسط کنند و رژیم فاسد را ساقط و رژیم اهل بیت را بر سر کار بیاورند و در راه این آگاه سازی، هر عامل را از سر راه بر می دارد، زیرا اعتقاد دارد مردم باید حقیقت را بدانند و سپس خود تصمیم بگیرند. (لیقوم الناس بالقسط)
2- امام در راه نهضت خود، هیچ باجی، ولو ذره ای به هیچ عنوان قبول نمی کند و برای خود ننگ می شمارد. هیچ امان نامه ای را قبول نمی کند که در مقابل بخواهد چیزی بگیرد. همه تحریم ها، ولو تحریم آب را به جان می خرد اما دست جلوی دشمن دراز نمی کند و اظهار فقر و نداری نمی کند. لذا پیام مهم امام حسین ع «عزت» است. «باج ندادن» است. «زیر بار ظلم نرفتن» است. چه در هنگام تحریم، چه جنگ و چه صلح.
3- دشمن امام، کفار حربی، مسیحیان یا یهودیان و صهیونیست ها نبودند. بلکه کسانی بودند که منتسب به اسلام بودند. افراد به ظاهر پایبند به ضوابط و موازین شرعی بودند. به نوعی درگیری درون قلمرو بلاد اسلامی شکل گرفته بود. طبیعی است که دستور قرآن را همه می دانند. «فاصلحوا بینهما». لذا امام بدیهی است که چون در صورت جنگ، از مسلمانان کشته خواهد شد، اصلا تمایل به جنگ نداشتند و سعی می کردند مساله -البته با حفظ عزت و انجام تکلیف- فیصله پیدا کند. پس مذاکره با طرف مقابل را جهت بیان منطق و خاتمه پیدا کردن درگیری، دعب خود ساخته بودند.
لذا حضرت، مذاکره را جهت مصلحت درون نظام اسلامی ترجیح می دادند و تازه آن هم به شرطی که: هیچ باجی به دشمن داده نشود، هیچ عزتی لطمه دار نشود، و آن طرف هم مجاب شود. اما اگر هر یک از این سه در این مذاکره درون گفتمانی، می خواست نقض شود- که همین طور هم شد- امام آماده مقابله با گزینه نظامی شدند و از خود و اهداف خود مسلحانه دفاع کردند. لذا ما می بینیم که: اگر یزیدیان دنبال مذاکره ای هم بودند، به نظر آنها می بایست با تحمیل بیعت، قبول ذلت و گرفتن باج از حضرت همراه می شد. بله. آنها به این نوع مذاکره راضی بودند و از خدایشان هم بود! اما امام چه گفت؟ انی لا اری الموت الا سعادة و لا حیاة مع الظالمین الا برما! / أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه.
و این یعنی چه؟ یعنی بین مذاکره با ذلت و باج دهی، و گزینه نظامی، من هرگز زیر بار مذاکره با ذلت و تحمیل نخواهم رفت و آماده گزینه نظامی هستم. فیا سیوف خذینی!
"درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین میباشد!!"
سوال: 1- امام حسین ع بر سر اینکه چه کسی خلیقه پیامبر ص است، مذاکره کرد؟ 2- یعنی بر سر حق مسلم خود مذاکره کرد؟ 3- امام حسین ع در قبال دادن امتیازاتی، سعی کرد از نظر آب لغو تحریم شود؟ 4- امام حسین ع، دشمنی صریح را کنار گذاشت و به مذاکره روی آورد؟ 5- امام حسین ع با یزید مذاکره کرد؟!!!!! [که ما با آمریکا مذاکره کنیم؟] واقعا؟.....راست می گی آقای روحانی؟!
"اگر اشکال و گناهی بوده به تفرقه دامن نزنیم و از آن بگذریم، چرا که ما تابع همان حسینی هستیم که توبه حر را هم قبول کرد."
سوال: 1- آیا گناهکاران توبه کرده اند؟ 2- آیا توبه پس از هر گناهی را می توان بخشید و از آن «گذشت»؟ 3- آیا معاقبه گناهکاران، موجب دامن زدن به تفرقه می شود؟!
"همه آنها (زنان ایران) طرفدار حجاب هستند."
سوال: 1- آیا بدحجابی و بی حجابی وجود دارد؟ 2- آیا ممکن است طرفدار حجاب، بدحجاب باشد، حتی ساپورت؟ 3- آیا کمی حجاب، فضای جامعه را ملتهب و امنیت اخلاقی را سلب نمی کند؟
"مبادا ... دروغ، تهمت، رشوهخواری و بورسیههای تقلبی منکر پنداشته نشوند و از صبح تا شب فقط یک مسأله و آن هم بدحجابی به عنوان منکر مطلق تلقی گردد."
"مبادا - که البته نخواهد بود - تحت لوای شعار زیبای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ناامنی آغاز شود."
سوال: 1- چه کسی دروغ می گوید و به وعده عمل نمی کند که باید نهی از منکر شود؟ 2- رشوره خواری های کلان به چه معناست؟ 3- بورسیه ها چه ارتباطی با وزیر فتنه گر علوم اسبق دارد؟ 4- آیا نهی از منکر کردن، موجب ناامنی می شود؟ 5- ناامنی برای چه کسانی؟ عاملین منکر؟! 6- آیا بورسیه کلا چیز بدی است؟
این عکس زیر را می گذارم فقط جهت خنده حضار: به جون هر چی مرغه به همین علته. البته با معذرت و پوزش از همه بزرگواران:
مصاحبه اختصاصی وبلاگی با یک از همه جا بی خبر:
سوال: عایا واقعا پولدارها نجس هستند؟
جواب: اولا که شما برو سواد یاد بگیر. مگه وکیل الرعایا هستی شما که میگی عایا؟ خدایی نکرده "کم سواد" که نیستی.
سوال: آقا چرا به انحراف می ری جریان انحرافی؟ سوال رو جواب بده.
جواب: خب جواب شما واضحه. اگه به پولشون دست نزده باشن خب نه. خودشون پاکن!
سوال: یعنی چه؟ ما گفتیم کسی که پولداره یعنی دست می زنه دیگه.
جواب: آخه ممکنه پول و سرمایه شون نجس باشه. شایدهم یک کمیش (فقط کمیش) مال اونای دیگه باشه دست اینا مونده کثیف شده. مگه نشنیدی می گن: پول کثیف...چرک کف دسته...بخاطر یک مشت دلار؟
سوال: آره خب. اینها فیلمه دیگه عامو جون. اما واقعا عایا شما فکر می کنی که خیال می کنی جدا سرمایه دارها نجسن؟ سرمایه دارها به این خوبی...حیوونی ها گناه دارن...دلت میاد؟!
جواب: باید دید سرمایه شون رو از کجا آوردن. ارث باباشونه؟ هتل های توی کیش رو فروختن پولدار شدن؟ چاه نفت کرایه کردن؟ شاید هم مدتی با مدیر سازمان اراضی و مراتع و جنگلبانی رفت و آمد خانوادگی داشتن. ما چه می دونیم.
سوال: قرار شد ما سوال کنیم هااا. یواش یواش داری واقعا می شی جریان انحرافی. خب عموجون. اینها کارکردن، بیل زدن، عرق جبین و کد یمین ریختن به اینجا رسیدن. چطور شما این قدر خشک مغزی.
جواب: آخه فقط اون کارهایی گفتم نیست. مثلا باید ببینیم چندتا صفر جلوی سرمایه شون می شه گذاشت. من اگه عددش رو تونستم راحت بخونم، پاکه. در غیر این صورت از خین سگ نجس تره. مثلا اون رقم سه با دوازده تا صفر، بود... حتما نجسه. یا مثلا مال او یکی بابک بود چی بود: یکدونه یک بعد یک هشت و دوازده تا صفر دیگه جلوش. مگه یک آدم چندتا بیل می تونه زده باشه که بتونه 12 صفر توخالی جلوی سرمایش در بیاره؟ البته اگه با "بیل" بسته باشه شاید...
سوال: ببین عاقاهه. مثلا خود من. فکر کنم حدود تقریبا ده یازده تایی صفر دارم. [با عصبانیت] یعنی من هم ....؟
جواب: نه بابا. جسارت نشه...آخه یارو گشنه بوده می خواسته نذری بگیره می ره توی صف گیرش نمیاد. میاد بیرون داد می زنه: من نمی دونم چرا بعضی ها هنوز خیال می کنن هر کی توصف نذری می ایسته گشنه ست؟!
بیا نذری تو بگیر برو دیگه بابا!!!
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «1 + 5» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت، این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده، این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد، این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید، این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ 2 نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از 6 ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده، این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد، این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده، این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود، این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال 2500 سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور 300 هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند، این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر 4 جاده منتهی به شمال کشور نزدیک 24 ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از 4 ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد، اما… آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت! ملت ایران! این بود انشای من…
حسین قدیانی / وطن امروز
روحانی: - «با اجرای توافق ژنو در چند روز دیگر، تحریم ها از پتروشیمی، کشتی رانی، بیمه و صنعت خودرو برداشته می شود» منبع
یک سوال خیلی مهم: آخر مگر شما تحریم کردی که به مردم قول می دهی تحریم ها برداشته خواهد شد و شما در رفاه خواهید بود؟!! شما که تحریم نکردی. برداشته شدن تحریم ها که دست شما نیست. شما فقط یک توافقنامه امضا کردی. حالا کی و چه کسی به توافقنامه عمل کرده است؟ آیا شما داری از طرف آمریکا و انگلیس و سایر کشورهای غربی و تحریم کننده به مردم قول می دهی؟ بعدش مردم هم هورا می کشند و برایت سوت و کف می زنند؟!
اگر رئیس جمهوری می گوید من برای مردم فلان ساختمان می سازم، ورزشگاه می سازم و ...، اینها در اختیارات عقلی و قانونی رئیس جمهوری است. پولش را تامین می کند و پیمانکار می سازد. اما عقل کدام عاقلی قبول می کند که شخصی از طرف غیرقابل اعتمادترین انسانهای روی زمین به مردم ایران قول دهد؟ آیا این قول و وعده، وعده دروغ و توخالی نیست؟
چه کسی حاضر است از طرف گرگ، قرارداد صلح با مردم امضا کند؟