یک مطلبی در برخی رسانه ها منتشر شده بود که: بر ورودی دانشگاه هاروارد، آیه ای از سوره نساء حک شده است. اما تصاویری که از آن موجود بود، گنگ بود و معلوم نبود که واقعا اینجا هاروارد است یا خیر. ما تلاشی کردیم! رفتیم عکس اصلی را در آوردیم. بله...واقعا آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قوَّامینَ بِالقِسطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَو عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الوَالِدَینِ وَالأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنیًّا أَوْ فَقیرًا فَاللّهُ أَولى بِهِمَا » ترجمه شده و در ورودی آن، البته ورودی کوریدور (راهرو) دانشکده بر روی دیوار، و در کنار جملاتی از توماس آکویناس و.... قرار گرفته است که احتمالا موضوع همه آنها عدالت و حقوق است.
حقوقدان های آمریکا هم فهمیده اند که قرآن، بهترین مرجع حقوقی و تضمین کننده عدالت و آرامش است نه حقوق فرانسه و غیره! [حالا دانشگاه های خودمون دارن از قرآن فرار می کنن به سمت مبانی وبری و پارسونزی حقوق بشر! هی می گن اونیوغ سیته های اونور آب!! خوبه.]
این عکس از یک زاویه-غیر موجود در سایت های فارسی زبان!
این هم از یک زاویه دیگر. باز هم در سایت های خودمان نیست!
جالبه در لوگوی سایتش هم همین دیوارنوشته های داخل دانشکده و با عکسی که از راهروهای آن گرفته شده، آمده. خوب دقت کنید، نوشته ها را روی دیوار تشخیص می دهید؟!
عجب روزگاریه... عجیبه جدا
خواب دیدم گرگ ها به خونخواهی گوسفندها علیه انسان قیام کرده اند!! عربده و فریاد و سر و صدا، که شما انسان ها چرا گوسفندها رو می کشید و می خورید؟ منشور حقوق گوسفندی نوشته بودند، خیلی دقیق و خوشگل که هم گرگ پسند بود هم انسان پسند و حتی گوسفند پسند!! بردند اون رو توی سازمان کل خودشون تصویب کردند. بعد یکی یکی چوپان ها رو محاکمه می کردند که این چوپان مثلا چندتا گوسفندش رو فروخته برای خوردن انسان ها. مثلا این چوپان نگذاشته ما بیاییم گوسفندهاش رو بررسی کنیم که ببینیم حقوق گوسفندی در گله او رعایت شده یا نشده. فلان چوپان دیگه، حق گرگ ها رو رعایت نکرده چون که برای گله اش سگ نگهبان گذاشته!! و خلاصه کاری کرده بودند که با این حساب، کل گوسفندهای دنیا باید مفت و مجانی در چنگ این گرگ ها قرار می گرفت....
بعد توی خواب، این گرگ ها یواش یواش تبدیل شدند به انسان،.... کت و شلوار پوشیده بودند. کراوات زده بودند و مثل دیپلمات ها شده بودند. دیگه هیچ کس هم نمی فهمید که اینها ذاتا گرگ بودند. همون کارها را می کردند اما اینبار با ظاهری انسان نما. چوپان ها دسته دسته می آمدند و مجوز می دادند که گرگ های انسان نما بیایند همه جای گله شان را بررسی کنند. گرگ ها هم یواشکی چند تا چنگ هم می زدند و چند راس رو می انداختند یا زخمی می کردند. اما سریع پنهانش می کردند که کسی متوجه نشود. حتی در غذای گوسفندان علف هرز سمی می ریختند!! در خواب که بودم خیلی تلاش کردم داد بزنم که بابا!..اینها گرگند. گولشون رو نخورید. نگذارید گوسفنداتون بیفتند زیر چنگال اینها. گرگ....می دونید یعنی چی؟ یعنی دشمن خونی گوسفند که فقط گوسفند رو نمی کشه که بخوره. بی محابا و بدون دلیل موجه می کشه. وقتی به یک گله حمله می کنه، همه رو یک چنگی می زنه و کلی زخمی می کنه و کلی می کشه. آخر سر یکی رو برمی داره و می بره!! حتی وقتی هم که گرسنه نیست حمله می کنه.... هر چه سعی کردم و داد زدم کسی حرفم رو نشنید که نشنید....
به نظر شما این واقعا خواب بود؟؟..... واقعاًًًًً