"درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین میباشد!!"
سوال: 1- امام حسین ع بر سر اینکه چه کسی خلیقه پیامبر ص است، مذاکره کرد؟ 2- یعنی بر سر حق مسلم خود مذاکره کرد؟ 3- امام حسین ع در قبال دادن امتیازاتی، سعی کرد از نظر آب لغو تحریم شود؟ 4- امام حسین ع، دشمنی صریح را کنار گذاشت و به مذاکره روی آورد؟ 5- امام حسین ع با یزید مذاکره کرد؟!!!!! [که ما با آمریکا مذاکره کنیم؟] واقعا؟.....راست می گی آقای روحانی؟!
"اگر اشکال و گناهی بوده به تفرقه دامن نزنیم و از آن بگذریم، چرا که ما تابع همان حسینی هستیم که توبه حر را هم قبول کرد."
سوال: 1- آیا گناهکاران توبه کرده اند؟ 2- آیا توبه پس از هر گناهی را می توان بخشید و از آن «گذشت»؟ 3- آیا معاقبه گناهکاران، موجب دامن زدن به تفرقه می شود؟!
"همه آنها (زنان ایران) طرفدار حجاب هستند."
سوال: 1- آیا بدحجابی و بی حجابی وجود دارد؟ 2- آیا ممکن است طرفدار حجاب، بدحجاب باشد، حتی ساپورت؟ 3- آیا کمی حجاب، فضای جامعه را ملتهب و امنیت اخلاقی را سلب نمی کند؟
"مبادا ... دروغ، تهمت، رشوهخواری و بورسیههای تقلبی منکر پنداشته نشوند و از صبح تا شب فقط یک مسأله و آن هم بدحجابی به عنوان منکر مطلق تلقی گردد."
"مبادا - که البته نخواهد بود - تحت لوای شعار زیبای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ناامنی آغاز شود."
سوال: 1- چه کسی دروغ می گوید و به وعده عمل نمی کند که باید نهی از منکر شود؟ 2- رشوره خواری های کلان به چه معناست؟ 3- بورسیه ها چه ارتباطی با وزیر فتنه گر علوم اسبق دارد؟ 4- آیا نهی از منکر کردن، موجب ناامنی می شود؟ 5- ناامنی برای چه کسانی؟ عاملین منکر؟! 6- آیا بورسیه کلا چیز بدی است؟
این عکس زیر را می گذارم فقط جهت خنده حضار: به جون هر چی مرغه به همین علته. البته با معذرت و پوزش از همه بزرگواران:
شنیدید می گن این جهان یک جور مسابقه هست. یک جور رقابت. حالا سالم یا ناسالم. آدم حسابی ها سالم رقابت می کنند و ناحسابی ها، خب ناسالم.
بعضی ها فکر می کنن وقتی به دنیا میان، مثل همون جوجه ای هستند که اول که از تخم در میاد، بقیه تخم ها رو از بالای لانه پرت می کنه پایین و می شکنه!
معمولا آدم ها سعی می کنند بر سر وضع مالی بهتر، امکانات بهتر و ظاهر بهتر با هم رقابت کنند. هر چه پولدارتر، خوش تیپ تر، و با کلاس تر، بهتر!
در اعمال انسان ها هم رقابت هست، همون طوری که در پول در آوردن رقابت هست. به ما گفته شده فاستبقوا الخیرات. یعنی در کار خیر، با هم مسابقه بدید. در عمل نیک، در ثواب و کارهای خداپسندانه و انسان دوستانه، از همدیگر جلو بزنید. در این میدان مسابقه، رسیدن به ثواب بیشتر، بهتره. جمع کردن توشه بیشتر برای آخرت، آدم رو برنده می کنه. زمان مسابقه هم کل عمر انسانه!
الغرض...بعضی ها رو امروز می دیدم توی خیابون...که در ناهنجاری و بی حیایی از همدیگه سبقت می گرفتند. بعضی خانم هایی که در بدحجابی و جلب توجه کردن و تحریک کردن اذهان، با همدیگر مسابقه گذاشته بودند... هدف مسابقه خیلی جالب است...هرچه بتونی فتنه بیشتری ایجاد کنی...دل بیشتری بسوزونی...آتیش بزرگ تری روشن کنی، امتیازت بیشتره. هر چه فضای جامعه ملتهب تر، دلها و ذهنها، به سمت تو متمایل تر، آتش شهوت در دل دیگران شعله ورتر، بهتر. و همه دنبال پیروزی بودند و در این راه، از هیچ تلاشی هم دریغ نمی کردن.
این رو من اسمش رو می گذارم: مسابقه برای رسیدن به جهنم! اینها درواقع به هم می گن: فاستبقوا النار دقیقا بر عکس فاستبقوا الخیرات!
سلام. حتما با دیدن تیتر تعجب کردید. اما واقعیت است. جدیدا در جامعه میان قشری از زنان متاهل این اعتقاد باطل در حال گسترش است که: ما باید با حجاب ناقص و آرایش و حالتی مملو از جلب توجه به خیابان برویم تا به شوهرمان بفهمانیم که اگر سر و گوشت بجنبد و بخواهی غیر از ما به سمت شخص دیگری متمایل شوی، ما هم خریدار زیاد داریم و ما هم مقابله به مثل می کنیم!! یعنی برای این افراد، با تیپ و ظاهر نامناسب و مستهجن حاضر شدن، ابزار قدرتی است که شوهر را متمایل به سمت دیگری نکند و چماقی است که در صورت لزوم، بر سر وی کوبیده می شود.
الآن به قول رفقا باید از مزخرفی این سخن، رفت و در افق محو شد!! یعنی کپی لوک خوش شانس.
این سری حرف ها که به سرعت بین مردم پخش می شود را می گویند شبهه. یعنی حرف بی اساس و باطلی که مثل موریانه در ذهن ها تکثیر می شود و بی هیچ فکر و منطقی فقط دائما تکرار می گردد که ضربه اش را وارد کند.
رفع شبهه: 1- هر آدم عاقلی که این شبهه را می خواند، فورا می گوید: خب شما که به این دلیل بدحجاب می گردی، داری شوهرهای دیگران را جذب می کنی و آنها را به خود شیفته می کنی. یعنی کاری می کنی که آنها سر و گوششان بجنبد و به سمت شما متمایل شوند. خب این شد نقض غرض. یعنی شما یک هدفی داری، بعد داری عکس و ضد و نقیض آن هدف عمل می کنی. مگر شما نمی خواستی شوهرت به سمت شخص دیگری نرود؟ خب امثال شما اگر بدحجاب آمدند بیرون، شوهرت هم به سمت آنها می رود. پس راه این هدف شما، این نیست. بلکه این کار، ضد هدف شما و حرکت در مسیر عکس جهت است.
با این کار باعث می شوید مردان جامعه، دیگر همسرانشان را دوست نداشته باشند و به آنها زیاد محبت نکنند...چرا که متاسفانه دلشان به سمت شما متمایل شده است...لذا شما هم در یک تزلزل، یک اختلاف و درگیری، یک خیانت بزرگ که همان در هم پاشیدگی بنیان خانواده است، شریک هستید. چه این را بپذیرید و چه نپذیرید...وچه خود را به بی خیالی بزنید.
(بعضی می گویند: خب مردان نباید این قدر ضعیف باشند که زود متمایل نشوند!... پاسخشان این است: شما مثل کسی هستید که روضه گریه آور و محزون پخش می کند بعد توقع دارد مردم گریه نکنند. این توقع بیجایی است. خاصیت روضه این است که می گریاند. شما هرگز نمی توانید با طبیعت همه مردم مبارزه کنید. پس باید مطابق با اقتضائات آن عمل کنید...نه اینکه خلاف آن را انتظار داشته باشید.)
2- آیا می شود با گناه کردن، جلوی گناه دیگران را گرفت؟ وقتی می خواهید شخصی، دیگر به سمت مصرف تریاک نرود؛ آیا هرگز سعی می کنید او را به مشروبات الکلی معتاد کنید؟ آیا این کار منطقی و عقلانی است؟ بلکه طبعا حماقت است.
3- شما چگونه این قدر به خود یقین داری که خودت در دام سایر مردها نمی افتی؟ یعنی شما این قدر به خود مطمئنی؟ قطعا وقتی تقاضا برای ایجاد ارتباط از ناحیه مردها برای شما خیلی زیاد شد، شما هم می لغزی و خواه ناخواه به سمت آنها متمایل می شوی. سپس زمینه برای ارتکاب خیانت فراهم می شود. و شما می شوی همان کسی که رفت دزدی را دستگیر کند، اما در این راه مرتکب قتل شد!
برخی در برخی سایت ها (لینک) گفته اند: "یامین پور آنجا که از اصطلاح غریب و نامأنوس «مذهبیترها» استفاده میکند و گواه و سند «مذهبیتر»بودن را «چادر» میداند؛ آنجا که ملاک و معیار دینداری را به «شمایل» و «ظاهر» فرومیکاهد؛ آنجا که با متر و خطکش میکوشد قوارهی دیانت را اندازه بگیرد...". شبهه وارد کرده اند که دین شما متری است. با پارچه و پوشش سنجیده می شود. کیلویی است. ملاک سنجش شما از دینداری مردم این است. این نوع اندازه گیری درجه مذهبی بودن مردم، از اساس اشتباه است.
پاسخ:
شبهه ای که شما وارد کردی، مربوط است به اینکه معیار دینداری پارچه و ماده و نوع پوشش نیست. اما این یک مغالطه است. شما دینداری را فقط مربوط به امور قلبی و درونی تصور کرده اید. این نوع دینداری که شما از آن یاد می کنید، هرگز نباید وارد در صحنه اجتماع شود. نباید وارد در زندگی اقتصادی شود. نباید در سیاست دخالت کند. اسلامی است که آمریکاییها هم دنبال همین هستند که در ایران رواج دهند. اسلام معابد و مساجد گوشه نشین ها. عزیز من! رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون. آنچه تفکر و ذهن ماست، در ظاهر ما جلوه گر می شود. اگر دین ما، در همه زمینه ها قانون دارد، در زمینه پوشش هم قانون دارد. جلباب دارد و این جلباب یعنی لباس سرتاسری. آیا اینکه دین ما برای پوشش، معیار دارد و اندازه دارد، یعنی ایمان مردم متری است؟ با پارچه سنجیده می شود؟ نه. این یعنی دین در زمینه پوشش اجتماعی دخالت می کند و آنچه به مصلحت همه است که حیای بیشتری داشته باشد و برازنده و متناسب تر برای یک مسلمان در جامعه باشد را دستور می دهد و به آن امر می کند. بله. مذهبی تر ها چادر می پوشند، چرا که پوشیده تر است و اسلام، پوشیدگی زن در جامعه را دوست دارد، زیرا اثر تحریک آمیزی را خنثی می کند و به جامعه آرامش می بخشد. شما به صرف اینکه چند چادری کارهای ناشایستی کرده اند، دارید اصل این پوشش را می کوبید. این که فردی کارهای زشتی می کند این ربطی به پوشش او ندارد. بلکه اینها دومقوله جداست. پوشش او مناسب و کارش نادرست است. وقتی کسی طبق نظر اسلام، اعتقاد داشت که پوشش زن در جامعه، از مصادیق رعایت حیاست و آن را برگزید، این تفکر صحیح است. ما که نمی گوییم این فرد معصوم است یا منحرف نمی شود. بلکه اشتباهاتی هم می کند. ولو گناه کبیره هم کند، باز در حوزه به گناه انداختن دیگران، از نظر پوشش خود، گناهی ندارد. بلکه سایرگناهان بر او مترتب است .
اما اگر کسی بخواهد از چادر سوء استفاده کند و این پوشش را زشت جلوه دهد و به آن به وسیله خودش توهین کند این دیگر مسلمان و مومن محسوب نمی شود، بلکه منافقی است در لباس اهل ایمان و مشغول کارشکنی است.
مستر همفر جاسوس انگلیسی می نویسد:
" زنان آنان دارای حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست."
" به هر وسیله ای که شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد و بی حجابی را در بین مسلمانان رایج نمود و ابتدا برای گول زدن آنها برای این که حجاب را کنار بگذارند،باید به آنها تفهیم کرد که حجاب به صورت چادر و یا عبا مر بوط به اسلام نیست."
استاد مطهری : اگر رعایت پاره ای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که از معاشرت، روش خاصی ر ا اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند، چنین مطلبی را زندانی کردن یا بردگی نمی توان نامید و آنرا منافی حیثیت انسان و اصل آزادی فرد دانست.
استاد رحیم پور ازغدی : اگر اسلام به زن می گوید حجاب داشته باشد می خواهد زن در جامعه حضور داشته باشد البته حضور انسانی، نه مؤنث.
سالی کلاین : در حقیقت آنچه به دست آمد آزادی زیاد زنان نبوده بلکه مشروعیت بخشیدن زیاد بی بند و باری مردان بوده.
ایمانوئل کانت : در عشق جنسی، معشوق را تنها به دید یک شی اشتها آور می نگرد. به محض اینکه معشوق در اختیار قرار گرفته شد و آن رغبت آرام گرفت، دیگر دور انداخته می شود، مثل دور انداختن لیموئی که کاملا مکیده شده یعنی رابطه جنسی به تنهایی و بدون عشق تحقیر طبیعت انسانی است.
دیوید هیوم : پاکدامنی ضامن بقای مقام پدری مردان برای فرزندانشان می باشد.
ژان ژاک روسو : شبیه شدن زنان به مردان، باعث تسلط مردان بر آنها می شود.
جرجی زیدان : اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضعیت پیش از اسلام و حتی پیش از ظهور و دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده و تا اواخر قرون وسطی در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است.
چارلی چاپلین : برهنگی بیماری عصر ماست، به گمان من تن عریان تو باید از آن کسی باشد که روح عریانش از آن توست
فرانتس فانون:
استعمارگران حداکثر کوشش خود را بر مسئله چادر تمرکز داده اند...
هر چادری که دور انداخته می شود افق جدیدی را که تا آن هنگام بر استعمارگران ممنوع بود در برابر او می گشاید...
پس از دیدن هر چهره ی بی حجابی، امیدهای حمله ور شدن اشغالگر ده برابر می شود.
آیت ا.. جوادی آملی :
حجاب زن تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم ،مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید راضی ام...حجاب زن و حیثیت زن به عنوان حق ا... مطرح است...زن به عنوان امین حق ا... از نظر قرآن مطرح است.
ماهاتما گاندی:
زن با اینکه به ظاهر در صدد آزادی برآمد ولی در واقع وسیله ی هوسرانی های مرد قرار گرفت.من ترجیح میدهم نسل انسان نابود شود تا اینکه بماند و با تبدیل زن یا ظریفترین مخلوق الهی به یک وسیله عیاشی و شهوترانی مرد،از هر حیوانی پست تر گردد.
مادام که در اجتماع وجود زن وقف لذت بخشیدن به مرد است،ما همه به نام مرد باید سر از شرم به زیر افکنیم.
ماشا الیلیکینا
ماشا الیلیکینا نام مشهوری در روسیه و مناطق روسی زبان است. او حدود 3 سال پیش به عنوان یک هنرپیشه جذاب و یک مدل زیبا مطرح بودو شهرت و محبوبیتش با اوج گرفتن "گروه رقص و موسیقی فابریک"در روسیه به بالاترین حد رسید اما او به یکباره این شهرت را کنار گذاشت و این امر به این دلیل بود که "ماشا مسلمان شد ولباس عفت را بر درخششهای کاذب دنیوی ترجیح داد".
برای آن زنانی که به ناحق می گویند: «از چه رو می باید، من ز آزادی خود دست کشم، تا نیفتی به گناه، این چه رنجی است که باید بکشم؟!»
زن خود صاحب شعور است، صاحب فطرت است، صاحب حیا و عفت است، بدن او زیباست. زیباتر از هر مردی، او زیبایی خویش را می پوشاند چون فطرتش به او دستور می دهد، نه بخاطر چشم چران بودن عده ای مرد! بخاطر اینکه یقین دارد او زیباست، و او نیک می داند زیبایی را عمومی نمی کنند. اگر کنند مبتذل می شود. یعنی بی ارزش. اگر یقین دارد زیبا نیست به خود توهین کرده است. نیک می داند وقار در پوشاندن زیبایی است. ما بخاطر خود می پوشیم نه دیگران. حفظ دیگران ماحصل ارزش قائل شدن ما برای خود است. نتیجه است. و باز خود مصون می مانیم، ناپاک نگاهمان نمی کنند، واقعیت را که انکار نمی کنیم. ما که تنها هستیم برهنه نمی شویم، می شویم؟!!!....
شما بفرمایید من در این مصیبت بخندم یا گریه کنم؟ کدوم مصیبت؟! پس گوش بدید حاجی چی می گه:
رییس ستاد اقامه نماز به طرح اسلامی کردن دانشگاهها اشاره کرد و ادامه داد: من کاری به قانون ندارم، اینکه در دوره ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان دختر و پسرها مجزا درس میخوانند و ناگهان این 4 میلیون و 700 هزار نفر دختر و پسر را با هم قاطی میکنیم، حال کمیسیون اسلامی کردن دانشگاه را تولید کردیم و وزیر و چند تا رییس دور هم جمع میشوند، به کجا میرویم!؟ وی افزود: دختری در قبرستان بالای سر قبر پدرش گریه میکند، در اینجا میگوییم که دختر جان حجابت را درست کن! شما دختر و پسر را در دانشگاه قاطی کردید، به حجاب دختر در گورستان گیر میدهید! محال است که با این کارها درست شود.
«از اینکه عکس ضایعیه ببخشید، ولی چه می شه کرد!»
«نیروی انتظامی اعلام کرد هر دختری با مانتو کوتاه موی بلند ناخن دراز واه و واه و واه پیدا بشه تو کوچه ها نه فلفلی نه قلقلی نه مرغ زرد کاکلی هیشکی باهش رفیق نشه»، تنها روی چارپایه، با صد مدرک و پایه، هرچی بزرگ هم بشه، باهاس بمونه، بترشه، میشه پیر و وامونده، صدخواستگار پرونده! حرفای خوبو بر نکرد، نصیحتم اثر نکرد، باباش می گفت: دختر، می خواهی شوهر کنی؟ نه که نمی خام نه که نمی خام. چادرو می یایی به سر کنی؟ نه که نمی یام، نه که نمی یام. چرا نمی یایی؟ واسه اینکه من صبح تا غروب تو خیابون، مشغول کار و گردشم، واسه خودم الکی خوشم، می رم میون بازار، چیز می خرم صد هزار، با این و اون گپ می زنم، دلها رو تپ تپ می زنم، وقتی می رم سر کار، با صاحبکار یار یار! همه رو سر کار می ذارم، خر می کنم، دلیل دارم! بیا ببین چه کیف داره، بی شوهری، تعریف داره! با یک کلام صحبت و حرف، صاحبکارت میشه مث برف، واست می برّه مرخصی، خیلی زیاد، بیا برسی، همه تو رو تحویل می گیرن، زل می زنن، چش می دوزن، مشتریا زیاد میان، پر می شه شرکت تا بخواین، رئیس تشویق می کنه، هی تورو تصدیق می کنه، هر سر برجی که می شه، 200تومن واریز می شه! می ری توبازار طلا، خرج می کنی بالا بالا، چیزای بیخود می خری، هرچیزی سرخود می خری! می ری لوازم آرایش، ده کیلو می خری بعدش، دوباره فردا می رسه، اگه خوابی دیگه بسه، پامیشی مثل وحشیا، باید مرتب بشیا! قبل سحر بیدارباشه، تا آرایش تموم بشه!! امروز باید من بتونم، صد نفرو بچّزونم!
حالا دیگه خسته شدم، خسته و درمونده شدم، نه این وری، نه اون وری، نه صاحب کار یه وری، مشتریا، چشم چرونا، توی بازار، مهربونا! نه دوست خاک بر سر من، نه همکارم، «یاورِ» من، هیشکی نشد همسر من! تنها و افسرده شدم، ذلیل و پژمرده شدم، ناراحتم پشیمونم، اگه بازم جوون بشم، قدر خدا رو می دونم، سالم سالم می مونم، چادرو من سر می کنم، حجابمو بر می کنم، زیاد نمی رم سر کار، تا قیمتی بشم هزار، بیان هزارتا خواستگار، از اون طرف قطار قطار، مثل همین همسایمون، دختر خوب مش رحمون، شده یه مادر عزیز، کوتوله هاش ناز و تمیز...
ما بیش از این دست روی دل نقش اول قصه مان نمی گذاریم و قضاوت را به شما خواننده محترم وا می گذاریم.
پایین اومدیم دوغ بود، بالارفتیم ماست بود، به جون هر چی مُرغه، قصه ما راست بود!!!