دقت کردید چرا مدتی است در ادبیات ما، وقتی صحبت از درگیری 8 ساله ایران و عراق می شود، دیگر کسی کلمه «جنگ تحمیلی» را به کار نمی برد؟ اصطلاح جنگ تحمیلی، یک اصطلاح خودساخته بود که زیاد مفهوم را نمی رساند. دقت فرمایید تعریف جنگ این است: وقتی جنگ اتفاق می افتد که 2 کشور جنگ طلب، هر کدام برای رسیدن به اهداف خود، به یکدیگر حمله می کنند، با یکدیگر نزاع و درگیری پیدا می کنند. هر کدام به دیگری تهاجم می کند تا به هدف خود دست یابد و جرقه این جنگ ممکن است یک اختلاف کوچک یا بزرگ باشد. نهایتا یکی پیروز می شود یکی شکست می خورد یا با توافق به پایان می رسد. نقطه مقابل جنگ، صلح است.
اما....
درگیری بین ما و عراق، جنگ نبود، بلکه تهاجم بود و دفاع. لذا می گوییم «دفاع مقدس». در مقابل کلمه دفاع، تهاجم به کار می رود نه جنگ. ما سر جنگ طلبی با هیچ کشوری نداشتیم. ما خواهان صلح در جهان بودیم اما عراق به ما تهاجم کرد. هجوم آورد و ما 8 سال دفاع کردیم. اگر عملیاتی هم می کردیم، در راستای دفع آفندی تهاجم دشمن بود. از باب ضدحمله بود. ایران قصد تصرف هیچ نقطه ای از خاک عراق را نداشت اما عراق قصد تصرف داشت. عراق به کشور و خاک و تمامیت ما تهاجم کرد و ما او را راندیم. مطمئن باشید هر زمانی در این دفاع، عراق اذعان به مقصر بودن و متجاوز بودن خود می کرد و طی یک قرارداد دو طرفه، حاضر به جبران مافات می شد، ایران دست از این درگیری می کشید. اما این اتفاق نیفتاد. حتی در قطعنامه 598 نیز، که ایران بعلت ظلم و تهاجم عجیب و غریب و وحشیانه با سلاح های شیمیایی و میکروبی، و نیز خفه خون مجامع جهانی، مجبور به پذیرش آن شد، هیچ نامی از تعیین متجاوز و مقصر آتش افروزی نیامده است. بلکه صرف آتش بس است. و لذا ایران در طول سالهای جنگ، سعی کرد از پذیرش آن امتناع کند چون قطعنامه ظالمانه بود نه عادلانه. عراق تجاوز کرده بود، اما در قطعنامه هیچ اشاره ای به این تجاوز نشده بود و این یعنی سرپوش گذاری بر یک ظلم عظیم.
لذا زین پس به جای واژه های مهجور و ناکارآمد «جنگ تحمیلی»، و «جنگ ایران و عراق»، بفرمایید: دفاع مقدس
سلام.
یک شبهه ای مطرح شده بود که گاهی در بین جوانان گفته می شد و چون جواب ناقص به آن داده می شد، عمیق تر و خطرناک تر می شد. اکنون قصد داریم به لطف خدا، در حد توان به آن جواب دهیم.
شبهه: در جنگ ایران و عراق، در واقع عراق پیروز شد و ایران شکست خورد. چرا که در اوج حملات عراق، ایران کم آورد و تسلیحاتش تمام شده بود و داشت بمباران شدید می شد و تلفات سنگین می داد، در همین حین، قطعنامه را پذیرفت که در واقع این اعلام شکست از قدرت نظامی عراق است. لذا این جنگ، باعث شکست و سرخوردگی کشور ایران گردید.
جواب: باید یک مقداری در مورد مفهوم شکست و پیروزی صحبت کنیم. البته خیلی منطقی و با استدلال. ببینید: وقتی می گوییم در یک جنگ، کشوری بر کشور دیگر پیروز شده است و دیگری شکست خورده است، یعنی دقیقا چه اتفاقی افتاده است: جواب این سوال، یکی از این چند حالت بیشتر نیست:
1- یکی از کشورها، مقداری از خاک آن کشور دیگر را تصاحب کرده و بر آن مسلط شده است و صاحب خاک، توان باز پس گرفتن آن را ندارد، لذا تسلیم می شود و واگذار می کند.
2- یک بار، یکی از کشورها، با تلفات سنگین نیرویی و یا تجهیزاتی مواجه می شود. لذا ضعیف می شود و دیگر توان مبارزه ندارد. لذا سر تسلیم فرود می آورد و دست های خود را بالا می برد.
3- یک بار، فرماندهان و سران لشکر یکی از کشورها، فرار می کنند و متواری می شوند یا کشته می شوند و لشکر عملا از هم می پاشد و توان دفاعی از بین می رود. لذا گفته می شود آن کشور شکست خورده است.
4- یا سیاستمداران کشوری که در جنگ است، اعلام شکست می کنند و به موارد تحمیلی کشور متخاصم، جواب مثبت می دهند. مثلا حاضر می شوند باج بدهند، یا مثلا امتیازات خاصی را جهت آتش بس، واگذار نمایند. در این حالت نیز گفته می شود کشور شکست خورده.
حالا بیایید وجدان خود را قاضی کنیم. در جنگ ایران و عراق، کدامیک از این حالات برای کشور ایران بوجود آمد که ما قبول کنیم که «ایران شکست خورده است»؟!! مسلما هیچ کدام. پس قطعا ایران شکست نخورده است. لذا در قرارداد 598 تاکید شده که باید بازرسان بیایند و مقصر جنگ مشخص گردد و کشور متجاوز، مجازات شود. « با صدورقطعنامه 598 در سال 1987 قرار شد کمیته ای در سازمان ملل تشکیل شده و مقصر در جنگ و میزان خسارات تعیین و صندوقی بین المللی برای کمک به خسارت دیدگان جنگ ایران و عراق تشکیل گردد-لینک» هیچ امر تحمیلی و امتیاز و باجی از ایران گرفته نشد که هیچ، پس از آن ایران طلبکار هم شد. مثلا 4 بیانیه و 2 قطعنامه در شورای امنیت صادر شد که استفاده از سلاح شیمیایی علیه ایران توسط عراق را اذعان کرده بود و محکوم. اما متاسفانه به علت فشار قدرتها، خسارات دقیق تعیین نشد. لینک
اما در مورد این سوال که «اگر ایران شکست نخورد، به این معنی است که پیروز شد؟ یا معنی دیگری دارد؟».... منتظر پست بعدی باشید که به این سوال جواب بدهیم......
جان کری گفته ایران تا دستیابی به سلاح هسته ای 2 ماه زمان نیاز دارد. ما تلاش می کنیم با مذاکرات و اعمال فشار، این مدت را تا 1 سال افزایش دهیم!!!
سوال کنکوری: به نظر شما در این جمله چه تعداد مغالطه به کار رفته؟
حالا برایتان می شماریم تا بدانید آمریکا چقدر غلط کرده که این جمله رو گفته (چند تا؟!)
** این جمله بر اساس مجموعه ای از پیش فرض ها استوار است:
1- اولین آنها این است که ایران قصد دستیابی به سلاح هسته ای را دارد.... خب بگو احمق!! با غنی سازی 5 تا 20 درصد هم حتی امکان ساخت سلاح اتمی وجود ندارد. باید بالای 80 درصد باشد بی سواد. برو از زرادخانه بمب سازی ات دقیق سوال کن.
2- ایران قصد دارد بعد از دستیابی به سلاح هسته ای از آن علیه مردم دنیا استفاده کند.... دیگر از این وقیحانه تر نمی شد. خودشون استفاده کردن، به ما که نداریم انگ می زنن که می خواهید استفاده کنید. خب چلمنگ! ما که نداریم، بریم کلاهک های هسته ای تلاویو رو بزنیم توی سرتون؟! خوبه؟ این طوری راضی می شید؟
3-می گوید چون ایران 2 ماهه می تواند بمب تولید کند پس حتما می کند!! ....در این صورت باید به شما بگویم: آمریکا تا نابود کردن کل کره زمین (باکلاهک هسته ای)، فقط به 10 دقیقه وقت نیاز دارد. (واقعیت همین است) حالا چه کسی تهدید بزرگتری برای جهان به شمار می رود. (از دولتمردان مجنون آمریکایی اصلا این کار بعید نیست، خیلی هم قریبه). اصلا اوباما برای اینکه یک گلوله حروم خودش کنه، 10 ثانیه بیشتر وقت نمی خواد. تازه اگه خیلی دست و پا چلفتی باشه!! خود کری هم می تونه این کار رو بکنه و وقت هم نمی خواد. چون اسلحه توی جیبشه!!
یعنی...هر کسی برای هر کاری مقدار خاصی وقت داشته باشه که بعدا انجامش بده، به این معنی نیست که حتما انجامش می ده...الان دیگه فکر کنم مخ جان کری هنگ کرد. آخه جمله ش از خودش نبوده. عمو نتانیاهوش یادش داده.
4- می گوید حتی پس از مذاکرات هم ایران به سلاح هسته ای می رسد اما دیرتر ظرف 1 سال. یعنی سلاح هسته ای ایران امری قطعی است... بابا تو دیگه چقدر ترسویی. بدبخت نیروگاه دیده بالاش مثل گنبد بوده، خیال کرده سر موشک هسته ایه. مثل اینه که طرف جاهل گفته بود ایران دوتا دوتا موشک در همه شهرها و روستاهایش مستقر کرده. نگو مناره مسجدها بوده. البته این هم بگم. مناره ها از موشک های هسته ای قوی ترند! (خطاب به کری می گم) به زودی خودت می بینی که نابود خواهی شد. زیاد دست و پا نزن. به قول آقا حامد، همه می دونن این آخرای قصه شماست
زوری هم نداری بخواهی فشار بیاری...اوراقی پیزوری
بازهم ذلتی تمام عیار برای اتحادیه اروپا-سفرا با پای خود برگشتند!
آنها همه از آنجایند ولی به اینجا بر می گردند! اصولا هر رفتنی را برگشتنی است. بعضی ها این طوری می روند و بعضی دیگر آن طوری. بعضی دیگر این طوری برمی گردند و بعضی آن طوری. مثلا بعضی دماغ سالم می روند دماغ سوخته بر می گردند. وگاهی دست این قدر از پا طویل تر است که روی زمین کشیده می شود! بعضی قرار نبود برگردند، اما پررو پررو (!) یواشکی برگشتند. با اِهِنّ و تُلُپ رفتند، به قول عوام هِلِک و هِلِک، عَنَر عَنَر آمدند.
آه! ای ماران کبری و زنگی و مفنگی! کجایید که دارند جایگزینتان می شوند. کمی به غیرتتان بر بخورد. حداقل بیایید «خزیدن» یاد این عده بدهید تا کمی خجالت بیاموزند و آبرو بارکنند که بوی سوختن دماغ، قاره شان را پرکرده است...
و شاعر چه قشنگ تحریف کرد:
دشمن چه ذلیلانه/برگشت به این خانه
گفتند همه باهم/فحش و سرزنش هردم
هم سوخته «باغ» ما/هم سوخت دماغ ما
سگ پاچه مارا هم/بگرفت چو «جو» کم کم!