خیلی جالبه آقا! آمریکا دیروز با تجهیز و تقویت داعش می خواست به جمهوری اسلامی ضربه بزند و امروز با ضربه به داعش!
این جمله که یک تحلیل خیلی زیبا در مورد ائتلاف گرگ ها برای حمله به لاشخور است (!) به چه معناست؟ به این معناست که: داعش را خود آمریکا و اسرائیل با هم، ساختندش، تجهیز و تقویتش کردند، پول دادند و سلاح...که این کرم ناچیز تبدیل به یک مار وحشی زنگی شود و به جان ایران بیفتد. خب...چه اتفاقی افتاد؟ کرم تبدیل به مار شد، اما دیدند دارد به جان خودشان می افتد! دیدند هر روز دارد آمریکا را تهدید می کند که ما کاخ سفید را هم می گیریم و حکومتمان را توسعه می دهیم و فلان و بهمان می کنیم....القصه لرزه به اندام آمریکاییها افتاد...شروع کردند این طرف و آنطرف به جلسه گرفتن، کنفرانس و نشست برگزارکردن با کشورها که بیایید دست به یکی کنیم داعش را نابود کنیم!! این یک خطری شده است. بهانه شان هم سربریدن خبرنگار و فعال حقوق بشر آمریکایی در سوریه بود!
اما پس پرده این مبارزه نمایشی با تروریسم، هدف مهم تری وجود داشت. آن هدف این بود که مار داعش عصبانی بشود و با آمریکا اعلام دشمنی کند و نیش بجنباند...که اکنون کلیپ ضدآمریکایی هم ساخته اند این حیوانات! وقتی اعلام دشمنی کرد، در واقع در این دشمنی با ایران متحد گردد و در هدف، همجهت شوند. ایران هم به کمک داعش بیاید و علیه این ائتلاف ضربه ای بزند. آن وقت ایران هم می شود حامی تروریسم واقعی و بهانه ای دست آقایان که یک جنگ بزرگ علیه ایران راه بیندازند! یا اینکه ایران با این ائتلاف همکاری می کند که این وسط نقش محوری آمریکا و کدخداییش تثبیت خواهد شد! این سناریویی بود که چیده بودند...به خیال خام خودشان که در ایران تحلیلگر وجود ندارد!!
ایران با ائتلاف همکاری نکرد، در عین حال موضعش را علیه داعش نیز مشخص کرد و می کند. تا جایی که وقتی نخست وزیر احمق رژیم غاصب، پست تریبون سازمان ملل، ایران را مترادف داعش تلقی می کند، حتی آمریکایی هم که رفیق و دست به جیبش هست، با او مخالفت می کند و به ریش نداشته او می خندد! {خب آخه کمی هم سیاست داشته باش، کمی منافق باش، نه دیکه این قدر تابلو دروغ بگو اسرائیل جانم!}
رهبری در این حین می گویند: من تفریحم روی تخت بیمارستان، شنیدن این ائتلاف بود! خب واقعا هم مضحک است. این می شود عاقبت دوستی خاله خرسه! دیروز با ناز و نوازش، حمایتت می کرد و امروز با کتک و تیپا، شماتت!
سال فرهنگ است. بزرگترین مانع بر سر راه کار فرهنگی به نظر شما چیست؟ کمبود بودجه، تنبلی متولیان، نقص برنامه ریزی، ...
خیر. به نظر من بزرگترین مانع سد راه کار فرهنگی «تکبر» است. چرا؟ چون اگر کسی تکبر داشته باشد، اصلا راه ورودی به خود را بسته است. هیچ حرفی و حرف هیچ کسی به گوش او نمی رود. کار فرهنگی در مورد چنین کسی مثل تلاشی است برای فروکردن میخ آهنی در سنگ! کاملا مصداق فرد صم بکم عمی است؛ خودش خودش را به کری، کوری و گنگی زده است. آن اولین گناهی که در کل عالم اتفاق افتاد و توسط یک انسان هم نبود، تکبر بود: ابی و استکبر. شخص متکبر، یک بادکنک بزرگ از خود درست می کند بعد دور آن بادکنک را بتون ریزی می کند که هیچ موجودی نتواند وارد شود.
پس ترویج تواضع، برداشتن یکی از مهم ترین موانع برای هر گونه امر فرهنگی است. وقتی ظرف دل فرد آماده و پذیرای سخن ناب هدایت شد، حال باید او را از شیر گوارای کلام خدا سیراب کرد. مثلا همین امر به معروف، از مهمترین لوازمش تواضع است. فرد متکبر است که چهارشانه جلوی امر به معروف و نهی از منکر قد علم می کند. چون نمی تواند باور کند ممکن است شاید احتمالا کار غلطی هم انجام دهد!
حال ما در فکر روش های ترویج تواضع هستیم. به شما به چه روش هایی می توان این روحیه را گسترش داد؟
مخاطبان عزیزی که این متن را مطالعه می کنید؛ اگر در این مورد نظر بدهید ممنون می شویم.