بازهم ذلتی تمام عیار برای اتحادیه اروپا-سفرا با پای خود برگشتند!
آنها همه از آنجایند ولی به اینجا بر می گردند! اصولا هر رفتنی را برگشتنی است. بعضی ها این طوری می روند و بعضی دیگر آن طوری. بعضی دیگر این طوری برمی گردند و بعضی آن طوری. مثلا بعضی دماغ سالم می روند دماغ سوخته بر می گردند. وگاهی دست این قدر از پا طویل تر است که روی زمین کشیده می شود! بعضی قرار نبود برگردند، اما پررو پررو (!) یواشکی برگشتند. با اِهِنّ و تُلُپ رفتند، به قول عوام هِلِک و هِلِک، عَنَر عَنَر آمدند.
آه! ای ماران کبری و زنگی و مفنگی! کجایید که دارند جایگزینتان می شوند. کمی به غیرتتان بر بخورد. حداقل بیایید «خزیدن» یاد این عده بدهید تا کمی خجالت بیاموزند و آبرو بارکنند که بوی سوختن دماغ، قاره شان را پرکرده است...
و شاعر چه قشنگ تحریف کرد:
دشمن چه ذلیلانه/برگشت به این خانه
گفتند همه باهم/فحش و سرزنش هردم
هم سوخته «باغ» ما/هم سوخت دماغ ما
سگ پاچه مارا هم/بگرفت چو «جو» کم کم!